۱۳۹۵ آذر ۱۷, چهارشنبه

فلسفه آبرو


فلسفه آبرو

آبرو ھمان آب و رنگ و لعاب وجود نمائی بشر است و تلاشی برای اثبات خویش برای دیگران.
وجود آدمی چیزی بی رنگ و بی بو و بی نشان است و اصولاً وجود چنین است ھمچون خدا که چون بی
رنگ و بی نشان است بواسطه کسی که غرق در رنگ است دیده نمی شود . پس برای دیدن او که عین
وجود خویشتن است بایستی بی آبرو شد. و برای رنگ و ریا زدائی از خویشتن است که دین خدا و راه
تقوی پدید آمده است . تزکیه نفس ھمان بی آبرو کردن نفس خویش است در نظر خویشتن.
واما آنچه که به ناگاه رنگ و ریای ھزار لای وجود را می زداید و انسان را به وجود محض میرساند عشق
است منتھی نه عشق نفسانی برای اثبات خویشتن برای دیگری. بلکه بی آبرو شدن در مقابل حق است
و در چشم خویشتن. و این ھمان صفت زدائی از نفس است و فقط در قلمرو عشق حق است که ھمه
صفات به غلیان و جوش و خروش می آیند و برون افکنی می شوند و نفس را بی ابرو می سازند و این
آستانه دیدار با خویشتن خویش است با ذات یگانه خویش که ھمان خداست.
و اما عشق حق ھمواره در عشق به یک اھل حق به حرکت می آید و بخودی خود توھمی بیش نیست.
آنگاه که خود را رنگ می کنی که در نزد اھل حق محبوب شوی بناگاه با امتحانی بارانی میبارد و رنگ تو
را در جوی عشق می برد. و در اینجا یا می مانی تا ببینی و یا می گریزی تا عدم خود را نبینی . و خوشا
بحال کسی که می ماند.

دایره المعارف عرفانی

استاد علی اکبر خانجانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.