۱۳۹۶ مرداد ۹, دوشنبه

قهر : کمال مهر


قهر : کمال مهر
قھریاران برتر از مھر آمده
انبیای الھی سفیران مھر و محبت و ایثارند و بنیانگزاران مکتب عشق . و اما کامل کننده این مکتب یعنی
محمد(ص) که جمال رحمت خدا در کائنات است در وجود علی متبلور گشته و لذا رسالت را به اتمام
رسانیده است . ولی این تبلور کمال مھر حق در چشم عامه بشری عین قھر است و لذا اسوه تنھائی
انسان گشته است .
ھر صفتی چون به کمال رسد بناگاه صورتی کاملاً متضاد می یابد . و این ھمان حقی است که جادویش را
جز انگشت شمارانی از عارفان در نمی یابند و مابقی بشر از آن روی بر می تابند و این راز تنھائی
و شھادت کاملان وادی محبت است .
نیکی چون به اوج رسد عین شر می نماید عکس این امر نیز به معنای دیگری نیز مصداق دارد که از اراده
عاملش خارج است .
حق نیز چون به تمام و کمال فرود آید موجب ابطال عظیمی در ھمه ارکان حیات بشر است که البته ابطال
اموریست که ذاتاً ناحقند .
مھر نیز چون به کمال رسد اشد قھری فراسوی منطق و علیّت است ھمچون قھر علی که جمال کمال
رحمت محمدی است که حقش را جز انگشت شمارانی در طول تاریخ درک نکرده اند.
این قھر باعث و بانی فصل جدیدی از تحول ذات بشر و نطفه عطفی در تاریخ فرھنگ و تمدن است که فقط
صورتی از آن در عرفان اسلامی متجلّی است که معنا و حق برتری از انسانیت را فرا روی بشر قرار می
دھد و بشریت را به آن فرا می خواند .
نخستین بانی این قھر برتر از مھر ھمانا ابراھیم خلیل الله است که در ماجرای تبعید ھمسر محبوبش
ھاجر و ذبح اسماعیل متجلّی شده است و در دین اسلام به تمام کمال به فعل آمده که ھمانا غیبت امام
است .
کل ماجرا در یک کلام از این قرار است که انسان باید نھایتاً ھر کسی را که بیشتر دوست میدارد رھا کند
و بخدا وا گذارد برای رضای خدا و رشد محبوبش و نه برای ارضای خودش.
چرا که آنکس که مورد مھر و محبت و ایثار واقع می شود بقول معروف عزیز دردانه و مصرف کننده و
طلبکار و بی شعور و واژگون سالار می شود و منشأ محبت را طرد ولعن و انکار می کند و موجودی بغایت
کافر می گردد . چنین کسی در آن واحد که مورد اشد لطف و ایثار است در سمتی دیگر موجودی شدیداً
مفعول و منفعل و حتّی مظلوم واقع می شود و بسیار بندرت اتفاق می افتد که بواسطه تقوی و معرفت
بتواند حق مھر را در یابد و حقوقش را ادا نماید و از این لطف الھی در جھت تعالی روح بھره جوید .
اینجاست که قھر عاشق تنھا راه نجات و رشد و بیداری معشوق است . معشوق ھمواره مفتون و مجنون و
از خود- بیگانه است الا اینکه بواسطه قھر عاشق بخود آید .
و اگر علی(ع) مبدأ عالیترین حد عرفان در تاریخ است بواسطه قھاریت عاشقانه اش به بشریت است که
موجب بخود-آئی عظیم بوده است . خود آن حضرت ، شھید ھمین کمال مھرش می باشد و از ھمین بابت
تنھاترین انسان تاریخ نیز می باشد زیرا درک کمال مھر در این قھر جز از عھده عارفان بر نمی آید .
ھمانطور که کمال مھر پروردگار درباره مخلصین بصورت اشد فقر و بیکسی و بلایا آشکار می شود .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 182

۱۳۹۶ مرداد ۸, یکشنبه

انسان و شیطان


انسان و شیطان
در قرآن می خوانیم که شیطان کالائی جز غرور برای آدمی ندارد و انکار و اعمال زشت و نادرست رابرای
آدمی برحق و زیبا می سازد و بدینگونه انسان در قبال کردارھای نادرست خود مغرور و خودستا می
شود. و اما آیا این کارخانه زیباسازی اعمال زشت در کجای انسان قرار دارد؟ بدون شک این کارخانه جائی
جز ذھن و قوه اندیشه گری و توجیه و تحلیل نیست. این ھمان کارگاه غرّه شدن انسان است . در این
کارگاه یک میل و عمل فاسقانه لباس عشق بر تن می کند یک عمل تجاوزگرانه لباس خدمت وایثار به تن
می کند ھرزه گی و بولھوسی تحت عنوان آزادی و اختیار و استقلال اراده توجیه میشود، ترس و عافیت
طلبی با واژه صبر و توکل تقدیس می گردد و الی آخر. پس شیطان در مغز و اندیشه ماست. ولی آیا
چگونه می توان حد و مرز و ماھیت تفکر و تعقل را از توجیه گری و تبدیل صوری مفاھیم و خودفریبی و
شیطنت تشخیص داد ؟ در قلمرو فلسفه و خودشناسی منطقی ھر چند که صدھا ملاک بین این دو امر
معلوم شده است ولی نھایتاً ھمواره جائی برای فریب فکر وجود دارد و ھیچکس از وسوسه شیطان مبرا
نیست و گرنه اطاعت از رسولان و امامان ھدایت امری بیھوده می بود و اصلاً کل دین محلی از اعراب نمی
داشت و فلسفه و دانش بشری می تواند انسان را کفایت کند و بر جای مذھب قرار گیرد.
احکام اخلاقی و عملی دین واضح ترین محک برای چنین تشخیص می باشد ولی این احکام نیز در ھر
مذھبی و فرقه و فلسفه دینی متفاوت ھستند و علاوه بر این در ھر نظام شرعی و اخلاقی نیز دریائی از
احکام در درجات متفاوت وجود دارند که ضد و نقیض می نمایند و ھمین احکام قلمرو خودفریبی ھای
خواسته و ناخواسته بشرند و لذا کفایت نمی کنند و اینست که آخرین پیامبر خدا ،یک انسان متشرع بدون
امام ھدایت را ھم کافر می خواند . میزان امام است و نه احکام.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 211

۱۳۹۶ مرداد ۷, شنبه

نشانه هاي دوست ( سخنان امام علی (ع) )


نشانه هاي دوست
( سخنان امام علی (ع) )
بدترین دوست تو کسی است که بر نیازھای تو می افزاید .
بھترین دوست تو کسی است که تو را به صدق دعوت می کند .
دوست کسی است که عیبھایت را در تنھائی به تو ھدیه می کند .
دشمن تو کسی است که تو را می ستاید .
غایت خیانت پیمان شکنی با دوستی صدیق است .
دوستی صدیق بزرگترین نعمت خدا در دنیاست .
براستی که دوست حقیقی تو ھرگز چاپلوسی نمی کند .
ھر که پند نپذیرد دوستی نپذیرد .
ھیچکس چون دوستی صدیق نمی تواند اراده ات را قدرت بخشد .
دوست تو کسی نیست که به تو مال می بخشد .
دوست تو کسی است که دوستان تو را دوست می دارد و دشمنانت را دشمن می دارد .
بزرگترین ضررھا از دست دادن دوستی صدیق است .
دوست تو کسی است که در دین تو را یاری دھد .
آنکه برای نیازی با تو دوستی کند چون نیازش بر آورده شد خصم گردد .
انسان نیکوکار صاحب یاری صدیق است .
ناتوان ترین مردم کسی است که از یافتن دوستی صادق ناتوان است .
دوست تو کسی است که خدا را بیشتر دوست می دارد .
بھترین دوست تو کسی است که اگر از دستش بدھی دیگر زندگی نخواھی .
دوست کسی است که دوستان خدا در او ریشه دارند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 21

۱۳۹۶ مرداد ۶, جمعه

معرفی چند دجال و مکتب دجالی


معرفی چند دجال و مکتب دجالی

او شو
..........................................
دموکراسی
..........................................
انرژی درمانی
..........................................
خام خواری
..........................................
کارلوس کاستاندا
..........................................
کریشنا مورتی
..........................................
سیمون دوبوار
..........................................
سینمای حقیقت
..........................................
جھانی شدن
..........................................
پیوند ژنتیک
..........................................
شیمی درمانی
..........................................
کارل پوپر
..........................................
برابری زن و مرد
..........................................
فمینیزم
..........................................
اینترنت
..........................................
اشعه درمانی
..........................................
بیمه ھا
..........................................
بانکھا
..........................................
داروھای روان گردان
..........................................
عشق غیر متعھد
..........................................
واکسن ھا
..........................................
تعلیم وتربیت اجباری

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 127

۱۳۹۶ مرداد ۵, پنجشنبه

هنرمند کیست؟


هنرمند کیست؟
*از ھنرپیشه مشھوری پرسیدم : یک ھنرپیشه کامل کیست؟ گفت : کسی است که نقش بیگانه ای را
چنان ایفا کند که گوئی خود ھموست.گفتم : اینکه وصف کردی ھنر جمله مردمان است . گفت : با این
تفاوت که مردمان ازبابت ایفای چنین نقشی پولی نمی گیرند و بلکه تمام درآمد خود را نیز ھزینه می
کنند و مشھور ھم نمی شوند و جایزه ای ھم نمی گیرند و بلکه متھم به ریا ھستند که جایشان درک
اسفل السافلین است . گفتم : اینک معنای ھنر پیشگی رافھمیدم و راز ھنرشان را.

* از شاعر مشھوری پرسیدم : شاعر کامل کیست ؟ گفت : کسی که چنان تمام عمرش نقش عاشق را
بازی می کند که ھمه باور می کنند که عاشق است و نه فاسق.
پرسیدم : فرقش با ھنرپیشه چیست . گفت : ھنرپیشه از پس ھر نقشی یک آنتراکت میدھد ولی شاعر
نه . و مابقی عین ھم ھستند از جمله تفاوتشان با مردم عادی .

* از نقاش پست مدرنی پرسیدم : مکتب آبستره چیست . گفت : نقاشان قصد داشتند که چون خدا خلق
کنند و روی دست او بزنند و این مکتب کلاسیک و رئالیزم است .ولی چون نتوانستند از حرص شروع کردند
به تکه پاره کردن واقعیت . و این مکتب کوبیزم است . باز ھم ارضاء نشدند و ھمه رنگھا را در ھم ریختند و
برکاغذ پاشیدند و رفتند . و این شد مکتب آبستره .
و بعدش برخی دیوانه شدند و برخی خودکشی کردند و برخی معتاد شدند و برخی ھم معروف شدند و
فکر کردند که بالاخره خدا شده اند.
* از عارفی پرسیدم که ھنر چیست . گفت : ھونار است یعنی آتش ھو، آتش خدا. که بجان کافرترین
آدمھا می افتد که ادعای خدائی می کنند.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 23

۱۳۹۶ مرداد ۴, چهارشنبه

آیا فقط شیعیان به بهشت می روند؟


آیا فقط شیعیان به بهشت می روند؟
این سئوال برای ھر انسان خردمندی مطرح است که طبق حدیث معروف، آیا فقط آنانکه در ولایت
علی(ع) و آل او ھستند از عذاب دوزخ مصون می مانند؟ آیا مابقی بشریت که اصلاً علی(ع) را نمی
شناسند و امامت را درک نکرده و اصلاً نامش را ھم نشنیده اند باید به جھنم بروند؟ آیا این عدالت است؟
پاسخ اینست که علی(ع) فقط یک فرد در جائی از تاریخ نیست . در قرآن کریم ھم سخن از علیین است
یعنی علی ھا یا علی واران . و ھیچ قوم و مذھبی نیست که دارای یک علی واری در مراتب نباشد . ھمه
علی واران تاریخ حق واحدی ھستند و نور واحدند و درب بخشایش و نعمت خدا بر روی زمین و حجت
ھای حق در تاریخ اقوام بشری محسوب می شوند. که ھر کسی که آنان را به زبان و ذھن و دل تصدیق
کند و در حد توانش در مسیر ھویت آنھا گام بردارد مشمول رحمت و بخشوده گی می شود و البته اسوه
کامل ھمه این علی واران ھمان علی ابن ابی طالب است به مقام و صفات و اخلاص و عرفان و عدالت
و نیز اینکه شیعیان بی عمل ھم به جھنم می روند و اتفاقاً جھنمی ھولناکتر دارند. و ھر بشری بمیزان
صدقش در مسیر خودشناسی و اخلاص به یکی از این علی واران بر روی زمین می رسد و این وعده
خداست در قرآن کریم که ھمه مؤمنان و جھادگران و صابران را نھایتآً در سمت یک امام یا شاھد و
رسولی ھدایت می کند و یا علی واری را بسویشان می فرستد تا ھدایت شوند. خداوند عادل و بلکه
بسیار مھربان است و ھیچکس را بدون حجتی مؤاخذه نمی کند. و ھیچکس بخاطر جھل و نادانیش عذاب
نمی شود و این امر به عقل تجربی ھم قابل تصدیق است.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 205

۱۳۹۶ مرداد ۳, سه‌شنبه

امر بمعروف و نهی از منکر در جهنّم


امر بمعروف و نهی از منکر در جهنّم
عصر آخرالزمان عصر آشکاری جھّنم است آنگونه که قرآن ھم می فرماید« دوزخ آشکار شد» بنابراین در
عرصه تبھکاریھا و عذابھا و دردھای بی درمان که جملگی عوارض دوزخ زمینی بشرند امر بمعروف و نھی
از منکر و ھمچنین درمان امراض و رفع گرفتاریھا از مردمان کاری بیھوده و ھدردادن نیروست و موجب
عداوت شدیدتر با دین است ھمانطور که شاھدیم .
ھر عذابی را که برداریم عذابی مھلکتر پدید می آید و تلاش برای رفع ھر بدبختی منجر به بدبختی لاعلاجتر
می شود . و این واقعیت است . زیرا عذابھای الھی مطلقاً قابل شفاعت نیستند و باید دورانشان سپری
شود ھمانگونه که قرآن می فرماید . تنھا کاری که می توان کرد معرفت بخشیدن دربارۀ حق و علل این
عذابھاست تا ھر چه سریعتر ایمان آورند و به توبه برسند و آنگاه که عذاب رفع شود دوباره به گناھی
ھولناکتر روی نکنند . بنابراین امر بمعروف و نھی از منکر فقط بمعنای خود آگاھی و معرفت دربارۀ حق
عذاب ، می تواند ثمر بخش و ناجی باشد نه امر بمعروف و نھی از منکر کلامی و اخلاقی وشرعی محض
. این نوع امر و نھی به مثابه نمک به زخم پاشیدن است و اثری معکوس ببار می آورد که آورده است .
امروزه بایستی عذاب شناسی و دوزخ شناسی را ترویج نمود که عین خود شناسی بدبختی ھاست .
خداوند نیز می فرماید که این گونه مردمان را سرزنش مکنید زیرا خودشان مشغول سرزنش خویش
ھستند . بایستی با آنان مھربان بود و معرفت نفس بخشید و معنای عذاب را روشن کرد و این بدبختیھا
را به گردن شرایط و حکومت و اقتصاد و حوادث نگذاشت بلکه معلول راه و روش خطا و گناھکارانه
معرفی نمود . متأسفانه در مملکت دینی ما از این نوع نگرش و معرفت خبری نیست و نگرش ما به
مشکلات تماماً مادی و فنّی ا ست .

از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 144

۱۳۹۶ مرداد ۲, دوشنبه

طرح یک پارادوکس شیعی


طرح یک پارادوکس شیعی
امامان شیعه برای شیعیان اسوه ھای سعادت و رستگاری در دو جھانند و اصلاً معنای امامت جز این
نیست یعنی پیشوایان و نمونه ھای سعادت و سلامت و ھدایت. پس اگر چنین است چرا شیعیان به یاد
امامان خود گریه و زاری سر می دھند و چه بسا بر سر و سینه خود می کوبند؟ بخصوص آنھائی را که
بیشتر دوست می دارند و دعوی ارادت می کنند. آیا یاد امامان باعث احساس بدبختی می شود؟ آیا
براستی ما امامان را اسوه ھای خوشبختی می دانیم؟ آیا آنھا خوشبخت ترین انسانھای روی زمین بوده
اند؟ در قرآن کریم در شأن مخلصین می خوانیم که آنھا در دو دنیا در جنات نعیم پروردگارند و دمادم از
دست او شراب می نوشند. اینان ھمان امامانند.
برخی این واکنش ضجه و زاری شیعیان در قبال یاد امامان را دال بر احساس حقارت و بدبختی خودشان
در قبال سعادت و رستگاری امامان می دانند. که اگر چنین باشد البته حق است و باید ھم چنین باشد.
ولی آیا براستی عموماً چنین است؟ اگر چنین باشد یک شیعه ھرگز از بابت فقر خود احساس زجر
و حقارت نمی کند و بلکه احساس فخر می کند. در قبال تنھائی و بیکسی خود احساس بدبختی و نابودی
نمی کند و بلکه احساس وجود و عظمت و بی نیازی می کند و .... آیا براستی مسئله چیست و حقیقت
کدام است؟

از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 203

۱۳۹۶ مرداد ۱, یکشنبه

اعتقاد و تمدن


اعتقاد و تمدن
اعتقاد از« عقد » به معناي عھد و پیوند و وفا به چیزي است . و اين اساس ھمه ارزشھاي انساني است
و اصلاً مھم نیست كه موضوع اعتقاد چه امري باشد . به ھمین دلیل مثلاً يك كمونیست يا نیھیلیست متعھد
در عمل و خلق و خويش مسلمان تر از يك مسلمان (موروثي) غیر متعھد است .
بزرگترين وزيباترين ارزشاخلاقي ھر كسي در جامعه ھمان « وفا »است و شايد وفا اساس ھمه ارزشھاي
اجتماعي ديگر باشد . و امّا وفاي بیروني برخاسته از يك وفاي دروني انسان به چیزي در خودش و با
خودش مي باشد . و اين ھمان عنصر اعتقاد است كه جھاني ترين ارزش بشر است و فراسوي اعتقادات
قرار دارد و در عین حال حق ھر نوع اعتقادي را ھم ادا ميكند.
بدون ترديد موضوع مورد اعتقاد ھر چه كه پايدارتر باشد آن اعتقاد ھم ريشه اي تر و لذا صفات برخاسته از
معتقدش ھم انساني تر و با وفاتر است . بايد بدانیم كه وفا در قلمرو روابط اجتماعي ھمان اصل و اساس
مدنیت به معناي گردھمائي بشر است . پس اين يك اصل صرفاً اعتقادي خاص نیست و يك اعتقاد جھاني
و مدني است . موضوع مورد اعتقاد ھر چه كه غیر دنیوي تر و معنوي تر باشد معتقدش ھم با وفاتر و لذا
متمدن تر و قابل اعتمادتر است . بنابر اين اعتقاد به رفاه يا علم و تكنولوژي نمي تواند عھد و وفائي پايدار
پديد آورد زيرا ھر روزه صورت و مفھوم رفاه و قوانین علمي و فني در حال تغییر و ابطال است . بنابراين
اعتقاد علمي يا فلسفي ھرگزمولّد عقد وعھد و وفا نمي تواند بود . و كلاً اعتقاد به امور ذھني كه ھمواره
دستخوش تئوريھا و علوم و فنون گذرا و باطل شونده است قادر به معتقد ساختن يعني متمدن نمودن
و انسان نمودن نیست . يا اعتقاد به آزادي نمي تواند اصولاً اعتقاد باشد زيرا آنچه كه امروز آزادي فھم مي
شود فردا اسارت است . اعتقاد به چیزي كه ھر چه بیشتر از دسترس تغییر و تبديل و كون و فساد خارج
باشد پايدارتر است . حتّي اعتقاد به عشق ھم نمي تواند معتبر باشد زيرا ھر لحظه به نفرت ميكشد .
فقط اعتقاد آنھم باور قلبي به خداست كه مولّد عھد و وفائي جاويد است و مولّد رابطه و تمدني انساني .
باور به ھستي كسي كه نیست مولد جاودانگي است .

از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 70

۱۳۹۶ تیر ۳۱, شنبه

تفاوت گناه و عذاب


تفاوت گناه و عذاب
در فرھنگ عامه و گاه حتی باور علما بسیاری از آن اعمالی که عذاب محسوب می شوند گناه پنداشته
شده اند. و این دالّ بر یک جھل و سوءتفاھم عظیم در معرفت دینی است که یکی از علل آن اینست که
اصلاً در حیات دنیا عذاب و اجری قائل نیستند و محاسبه و جزا را فقط مختص پس از مرگ و پس از قیامت
می دانند.
بطورکلی باید گفت که ھر آنچه که از انسان جاری می شود و یا بر او واقع می گردد یا نیک است یا بد و یا
عبث. یعنی یا اجر است یا جزاست و یا بیھوده است . اینھا جملگی معلول و محصول باطن ھر فردی است
یعنی مخلوق امیال و باورھا و عواطف و حالات درونی اوست. یعنی از کوزه ھمان برون تراود که در اوست
.
فاعل و عامل از صفات خداست و این بدان معناست که ھمه اعمال بشری از خداست و بشر در آن شریک
نیست ولی افکار و آرزوھا و برنامه ھائی که در سر دارد از خود انسان است و در قبالش مسئول می
باشد. یعنی بشر مسئول باطن خویش است و آنچه که در برون رخ می دھد نتیجه طبیعی این باطن
است. ھمانطور که در حدیث قدسی خداوند می فرماید : باطن خود را زیبا سازید تا خداوند ظواھرشما را
زیبا کند.
بدین ترنیب باید گفت اعمالی ھمچون دزدی ، زنا ، جنایت و ھمچنین سخاوت ، تقوی و ظلم ستیزی
جملگی به مثابه اجر و عذاب ھستند. ھمانطور که خداوند می فرماید که اعمال نیکو را از اعضاء و جوارح
مؤمنان جاری می کند و اعمال زشت را ھم از کافران به فعل می آورد . در قرآن کریم بارھا این آیه تکرار
شده:« اجر شما ھمان اعمال شماست و لا غیر. »
بدون شک اجرھا و عذابھای بشری در این دنیا به مثابه مشت نمونه خروار است که در قرآن ھم آمده
است که : ھر که در این دنیا مشمول رحمت خداست در آخرت رحمت بزرگتری می یابد و ھر که در این
دنیا در عذاب است در آخرت معذبتر است الا اینکه توبه نمایند.
می دانیم که بسیاری از اعمال پلید بشر در حالات بیخودی و بی اراده گی و جنون آمیز به فعل میآید و لذا
ھمه جنایتکاران خود را بی گناه و بی تقصیر می پندارند. این بدان معناست که این اعمال به مثابه عذاب
امیال و افکار زشت و ناحق آنھاست که آنھا را رسوا می سازد .
به لحاظی دگر از ھمین دیدگاه بسیاری از اعمال زشت بشر به مثابه گناه ثانویه نیز میباشند درصورتیکه
از آنان عبرت نگیرد و توبه نکند . توبه اصلی و واقعی ھمانا توبه از باورھا و افکار و امیال و آرزوھا نادرست
است. تا این ذھنیت تاحق در انسان حضور دارد اعمال ناحق ھم اجتناب ناپذیر است .
اعمال آدمی ، مخلوق ھستند ھرگز نمی توان اعمال زشت را ترک نمود حداکثر می توان صورت آنھا را
تغییر داد. باطن باید تغییر کندکه آتھم مستلزم خود شناسی است. و لذا کسی که اھل خود شناسی
نیست توبه ھایش یا ریایی است و یا ناکام. وقتی اعمال نادرستی از ما تولید می شود و بایستی در
ماھیت نگرش و تفکر و باورھای خود تردید نمود و انھا را دگرگون ساخت.
وقتی خداوند آدمی را مسئول خود می داند یعنی مسئول جھان باطن خویشتن است و نه آنچه که بر
سرش می آید . سرنوشت ھر کسی معلول طرز نگاه و فکر و قضاوت و باورھای اوست. تغییر سرنوشت
منوط به تغییر در ذات اندیشه است.
از مھمترین رسالت این نشریه نیز یاری دادن به خود شناسی در جھت توبه باطنی می باشد که موجب
پیشگیری عذابھاست و نیز درمان بدبختیھا. اینست عرفان درمانی !

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 85

۱۳۹۶ تیر ۳۰, جمعه

شناخت خود در دیگران « فلسفه شفاعت »


شناخت خود در دیگران
« فلسفه شفاعت »
حضرت علی(ع) می فرماید:«ای مؤمنان ھر گاه عیبی در کار جھان و جھانیان دیدید توبه کنید که از غفلت
شماست .خودتان را از آن عیب پاک کنید تا دیگران ھم پاک شوند.»
این کلام حضرت علی(ع) ھم از منظر علم اخلاق و معرفت نفس،روانشناسی تربیتی و حتی فلسفه وجود ،
حکمتی بکر و حیرت آور است و در یک کلام بیانگر مطلق مکتب« اصالت انسان » به معنای واقعی
کلمه است که اومانیزم غرب را رسوا می سازد .
بدین ترتیب حضرت علی(ع) کل جھان و اھلش را آئینه خودشناسی و تزکیه نفس و رستگاری و کمال
معنوی می داند به شرط اینکه بقول معروف : آئینه بنمود چو نقش تو راست - خودشکن آئینه شکستن
خطاست .
در واقع حضرت علی(ع) کل جھان و مردمان را به مثابه پیر طریقت و امام ھدایت می داند . ونیز تنھا راه
نجات مردمان . چرا که طبق کلام مذکور خودشناسی در دیگران و پاک کردن خود از عیبی که در دیگران
می بینی موجب پاک شدن دیگران نیز می شود . این ھمان رسالت انبیاء و اولیاء و عرفا در تاریخ بوده که
معلمان و مربیان و استادان رشد و تربیت بشریت ھستند . و بشریت ھر چه که از تمدن و فرھنگ و معنویت
دارد از عمل این بزرگان دارد که بسیار اساسی تر از آثار کلامی آنان است . این امر بیان دیگری ازشفاعت
است .
در واقع انسان اھل معرفت نفس، گناھان ھمه مردمان را به گردن می گیرد و در خود پاک می کند و
بدینگونه مردمان شفاعت می شوند و بشریت امکان استمرار بقا در جھان را می یابد . و اینست معنای
این سخن که : اگر اولیای خدا لحظه ای بر روی زمین نباشند عمر و مھلت بشر در جھان به پایان میرسد .

از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 84

۱۳۹۶ تیر ۲۹, پنجشنبه

حس هستی


حس هستی
برای آدمی تنھا چیزی که احساس حیات و حسِّ ھستی پدید می آورد محبوبیّت است . ھمه کسانی که
روی به خودکشی ھا و مخدرات می کنند این حس را از دست داده و دیگر در دل کسی محبوب نیستند .
آنچه که ھویّت فردی نامیده می شود برخاسته از محبوبیّت است . کسی که لایق محبوب یک نفر نیست
چیزی نیست و بودن را در خود در نمی یابد و احساس نابودی و ھیچی می کند . این وضعیت در زنان
بصورت ھرزه گیھا و در مردان بصورت بزھکاریھا خودنمائی می کند . بنابراین ھر آنچه که تحت عنوان بی
ھویتی و تبھکاری و مفاسد اخلاقی و ھرج و مرج در جامعه ای خودنمائی می کند حاصل فقدان محبت
است .
« من ھستم چون محبوب ھستم »:این تنھا تعریف از ھستی انسان و لایق انسان است که حقیقت
ھستی انسانی را بیان می کند . آنکه محبوب دلی نیست اصلاً نیست و برای جلب محبوبیت لااقل در نزد
یک نفر دست بھر کاری می زند حتّی روسپی گری و یا جنایت .
آنکه محبوب است ھست و آنکه ھست نیازی به اثبات خویشتن ندارد . زیرا ھمه تلاشھای مذبوحانه
بشری در جھت اثبات ھستی خویش است .
ھمه دروغھا ، فریب ھا ، جنونھا ، جنایت ھا ، اعتیاد ھا و مفاسد اخلاقی و اقتصادی و سیاسی معلول
فقدان محبت است .
ھمه ما نیازمند کسی ھستیم که ما را برای خودمان دوست بدارد در ھر وضعیتی .
کسی ھم ھست که از ارادۀ به محبوبیت بی نیاز باشد و خود مظھر دوست داشتن و عشق ورزیدن به
دیگران باشد ؟ حتی خداوند ھم مخلوقاتش را آفریده تا او را دوست بدارند و بپرستند و در غیر اینصورت
عذابشان می کند . آنکه ما را برای خودمان دوست بدارد و توقع محبت ھم نداشته باشد امام است .

از کتاب "دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 189

۱۳۹۶ تیر ۲۸, چهارشنبه

عشق حقیقی و مجازي


عشق حقیقی و مجازي
در حدیث معروفی از رسول اکرم (ص) آمده که عشق ھای مجازی نردبان عشق حقیقی ھستند . در بارۀ وقایع
مجازی و حقیقی سخن فراوان است . اخیراً آقای جوادی آملی در این باب سخن عجیبی از طریق تلویزیون ایراد
نمودند که عشق حقیقی را فقط عشق به پروردگار نامیدند و عشق ھای مجازی را ھم عشق به انبیاء و اولیاء
و امامان او خواندند . و این بعنوان یک تفسیر شیعی جای بس تأمل است . چرا که عشق ھای مجازی عشق
ھای خیالی و آرمانی ھستند یعنی ذھنی می باشند . و در قرآن کریم می خوانیم که پرستش خدای خیالی شرک و
ظلم عظیم و پرستش ھوای نفس است و بلکه عشق و اطاعت از رسولان و مخلصین ھمان راه ھدایت و حق
است . بنابر این وجود مردان خدا تجلّی عشق حقیقی بر روی زمین است و به مثابۀ کمال عشق می باشد . ولی
عشق ھای مجازی مثل عشق به معنای تخیلی و بھشت ھای آرمانی و عشق ھا ی جنسی جملگی مجازی می
باشند که آدمی بواسطه صدق و معرفت می تواند از این عشق ھای دنیوی به عنوان نردبانی بسوی عشق
حقیقی که امام است بالا رود و امام خود را درک نماید زیرا وجود امام آئینه ذات باریتعالی می باشد .
« ای مؤمنان ، خداوند از شما سئوال می کند و آن اینکه آیا تبعیّت از خود خدا حقّ تر است یا تبعیّت از کسی
که خدا او را ھدایت کرده است ( امام)». قرآن در ادامه این آیه بلافاصله می فرماید که:« آنان که خدای
خیال خود را می خوانند ، پیرو ھوای نفس ھستند و این شرک و گناه عظیم است.»در واقع پاسخ آن سئوال
داده شده است . بنابراین عشق حقیقی ھمانا عشق به وجود یک امام زنده و پیر و مراد عرفانی است و نه
عشق و اطاعت از خدای ظن . جز عشق به یک امام زنده و اطاعت از او مابقی عشق ھای مجازی تلقی می
شوند که اگر حقوقشان ادا شود بسوی امام ھدایت می شوند . چنان تفاسیری که ذکرش رفت از معرفت امامیه
بعید است.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 186

۱۳۹۶ تیر ۲۷, سه‌شنبه

اسلام بازاري ( یک آسیب شناسی دینی)


اسلام بازاري
( یک آسیب شناسی دینی)

دینی که به عنوان ابزاری در خدمت توجیه و تقدیس استثمار و ریا و مفاسد اقتصادی باشد ھمان مذھب
ابلیس است که در قوم یھود مولّد مذھب سامری شد و به صھیونیزم رسید. و در مسیحیت مولدّ پلیدترین
نظام ممکن در تاریخ شد که معروف به امپراطوری کلیسای قرون وسطی می باشد که عملاً حاکمیت
شاھان و اشراف و فئودال ھا بود که بواسطه پاپ تقدیس می شد. و اما در جھان اسلام درھمان عصر
حضور امامان این مذھب ابلیسی در دستگاه اموی و عباسی شگل گرفت که سلطنتی به اصطلاح
شرعی بود. در تاریخ ایران نیز شاھد این حکومتھای شریعت پناه و آدمخوار ھمچون غزنویان و سلاجقه و
صفویان بوده ایم. و امروزه نیز چنین اسلامی بطرزی بغایت پیچیده بر نظام بازار ملی ما حکومت دارد و بعد
از انقلاب نیز پیچیده تر و مافیائی تر شده است تا آنجا که دولتھای مردمی مثل دولت احمدی نژاد موفق به
اجرای ھیچ اصلاح بنیادین در نظام اقتصادی نمی شوند زیرا اساس اقتصاد ما ربائی با کلاه شرعی است.
در تاریخ سده اخیر ایران نیز شاھد بوده ایم که ھر کسی ھم که خواسته ماھیت این اسلام بازاری را که
ادامه تاریخی اسلام اموی و عباسی می باشد بر ملا سازد و یا برعلیه آن اقدامی نماید بلافاصله از جانب
برخی علمای دینی و مراجع مورد تکفیر و ارتداد قرار می گیرد. مثل ارتداد میرزا کوچک خان جنگلی از
جانب روحانیون عصر خودش که منجر به سقوط نھضت او شد. مثل ارتداد و تکفیر مدرس و امام خمینی در
عصر خودشان و مثل ارتداد دکتر شریعتی از جانب برخی مراجعی که حافظ منافع نامشروع بازار بودند و
بعد از انقلاب ماھیت آنھا رسوا شد. مراجعی که به واسطه وصول خمس و زکاة به حلال سازی ربا می
پرداخته اند. اسلام بازاری به لحاظ ایدئولوژیکی ھمان اسلامی است که کسانی چون عبدالرحمن عوف
نزول خوار معروف و خلیفه سوم بنایش نھادند و زراندوزی را حلال نمودند و ربا خواری و احتکار را مباح
ساختند. این ھمان اسلامی بود که در مقابل علی (ع) ایستاد و حکومتش را تحریم و مرتد نمود. اسلام
بازاری کارخانه تاریخی تولید انواع کلاه شرعی برای محرمات و حرام خواری و ھمچون زالوئی بر کالبد
اسلام علوی بوده است.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 104