۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

آخر الزمان خبر

ماهواره و اینترنت چه می کند و به کجا می برد!
 
« آخر الزمان خبر »
 
تکنولوژی ارتباطات و گل سرسبد آن یعنی ماھواره و اینترنت به یکی از بزرگترین آرزوھای بشر لباس عمل
پوشانیده است: آرزوی با خبر شدن از ھر چیزی در ھر کجای جھان و در کوتاھترین زمان. پر واضح است
که این یک آرزوی خبری – اطلاعاتی است و نه علمی - معرفتی . بی تردید تحقق این آرزو برای اھل علم
و تحقیق و معرفت بسیار ارزنده و معجزه آسا می باشد و دامنه علم و تحقیق را توسعه می بخشد. ولی
اھل علم واقعی ھمواره در ھر اجتماع و بر روی کل زمین عده بس قلیلی می باشند و اگر تعریف علم را
به قلمرو حقیقی آن بکشانیم تعداد این افراد ھمواره انگشت شمارند. و این تکنولوژی فقط در خدمت این
انگشت شماران است. و اما با مابقی بشریت بر روی زمین چه می کند؟ آثار فکری،شخصیتی، اجتماعی
و اقتصادی و معنوی این انفجار پیاپی اطلاعات بر روی عامه مردمان چیست؟ با نگاھی تا به امروز به
جوامع پیشرفته جھان می توان گفت که حاصلی جز القای مالیخولیائی کبر و غرور و احساس نبوغ و
پریشانی ذھن و انحلال اراده و تباھی ھویت فردی، نداشته است که متعاقب آن بزھکاری و جنون و
جنایت و آنارشیزم تا فروپاشی مدنیّت کاملاً قابل پیش بینی می باشد. این انفجار اطلاعات موجب انفجار
حافظه عامه بشری می شود. اصولاً خبر، سطحی ترین و عاریه ای ترین نوع دانائی است که در حافظه
آگاه بشر ذخیره می شود. این تل انبار شدن روز افزون اخبار و اطلاعات موجب فروپاشی حافظه بشری و
لذا اراده او می گردد زیرا اراده در درجه اول محصول حافظه آگاه است. این انھدام اراده قلمرو انھدام
ھویت و فروپاشی جوامع می شود و زمینه ظھور نھائی آخرالزمان و قیامت است. این عاقبت سودای خبر
پرستی در بشر است.
الا اینکه یک واقعه فوق بشری مسیر سرنوشت بشر را تغییر دھد.
 
 
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 35

۱۳۹۶ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

اوشو در ايران

اوشو در ايران
اوشو يك شومن عارف نما و قديس مآب بود كه عمري در آمريكا و ھندوستان بدنبال دارو دسته اي براي
مقام بودائي و برھمني بود ولي جز بيماران مبتلا به داروھاي روان گردان و نيھيليست ھاي رومانتيك
حامياني نيافت . او را بايستي از پيامبران مسلك ھيپي گري دانست كه بطالت زندگي را با الفاظ شاعرانه
تقديس مي كنند و مشابه او ھزاران شياد در سراسر جھان مشغول كسب و كارند بمانند دكانھاي موسوم
به تكنولوژي فكر و امثالھم كه ادامه ھمين مسلك فريبكارانه و دجّالي ھستند كه مي خواھند سر وجدان
را كلاه عرفاني بگذارند .
پس از شيوع دكان دون خوان و داستانھاي ماليخوليائي كاستاندا كه تحت تأثير ال.اس. دي بوجود آمدند
نوبت اوشو رسيده است كه جوانان سرگردان و بي ھويت ما را يك شبه عارف وصوفي و اھل كرامت و
معجزه سازد . ھمانطور كه اشعار سھراب سپھري نيز تا به امروز نوعي مذھب و مسلك زندگي تلقي
شده است كه الّبته جز بكار عياشان شكم سير و بي درد نمي آيد و آنھم از تأثيرات داروھاي روان گردان
بوده است اوشو نيز از ھمين مقوله است . در يك كلمه نيھيليزم رمانتيك مناسبترين نام بر اين نگرش و
راه و روش است كه بطالت و ھرزگي و عياشي را صوفي مشرب مي سازد و تقديس مينمايد . و بقولي
در حاليكه كمي پائين تر سر آدمھا را لب جوي مي برند اين آدم عاشق پيشه و عارف و فناي در طبيعت
فرياد مي زند كه : آھاي آب را گل نكنيد !؟
آقاي اوشو با به لجن كشيدن مقدسات ھندو و ھجو نمودن گاندي رھبر فقيه ھند توانست تبليغات غربي
را بسوي خود بكشاند و عقده حقارت خود در قبال گاندي را جبران كند . ھرگز با مسخره نمودن عرف نمي
توان عارف شد .
از كتاب " دايره المعارف عرفاني " استاد علي اكبر خانجاني جلد سوم ص 199

۱۳۹۶ بهمن ۹, دوشنبه

دزدان عرفان درمانی

دزدان عرفان درمانی
 « آنکس که خواست عارف شود نشد » علی (ع)
در انتقال عرفان درمانی و تلاش برای اشاعه حکمت توحیدی در زندگی عملی و جستجو برای یافتن
مشتاقان این علم نو مواجه با کسانی شدیم که ھمچون دزدانی بودند که به کاه دان زدند و جز رسوائی
و عداوت نصیبشان نشد . آنانکه پنداشتند معارف الھی ھمچون فوت و فن ھای دنیوی است که ھر کس
آنرا بیابد می تواند به مقاصد شوم خود نائل آید و مردمان را بندۀ عظمت این معارف خود سازد و از دین و
عرفان دزدیده شدۀ خود دامی برای دنیائی شیطانی خود بسازد . بسیاری از آنھا تا مدتھا تظاھر به دین و
معرفت و عفّت نمودند تا به گمان خود ما را بفریبند و اسرار کار ما را بربایند ما ھم با نیک بینی آنھا را
پذیرفتیم .برخی از این دزدان از جماعت پزشکان ورشکسته مدرن بودند که به گمان خود به نزد ما آمدند تا
به راز و رمز کار درمانی ما و جاذبه کلام ما در قلوب مردم آگاه شوند و آنگاه این فوت و فن را بدزدندو به
احیای دکان ورشکسته پزشکی خود بپردازند و نیز ھویت رسوا و مفتضح خود را با نقاب عرفان ، بپوشانند
و در پس پرده معارف عرفانی به فسق و فجور و غارت مردم مشغول شوند . ما نیز با توکل به خداوند مانع
کارشان نشدیم و یاریشان دادیم تا شاید بخود آیند و از درب صدق و حق جوئی وارد شوند .
برخی از دزدان مقادیری از آثار ما را دزدیدند دکانی بر افراشتند و کوسی انالحق زدند و بساط ارشاد
گستردند و کرامتھای تاتری نمودند . برخی دگر به تقلید روشھای درمانی ما پرداختند و برخی ھم میمون
وار به تبعیت از اطوار ما ھمت کردند و ...... ولی ھمگی بسرعت رسوا شدند و لذا نھایتا به انکار حقایق و
معارف توحیدی و عرفان درمانی پرداختند و ھمچنین برای توجیه رسوائی و نفاق و دزدی ناکام خود ، ما را
متھم ساختند تا ھمتای خود ساخته باشند . برای ھه آنھا از درگاه حق طلب مغفرت می کنیم .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 19

۱۳۹۶ بهمن ۸, یکشنبه

مصاحبه با استاد -2


پاسخ به یک نامه
(چرا اینقدر پیش پا افتاده حرف می زنید ؟)
چرا اینقدر پیش پا افتاده و عامیانه و سطحی و عقب مانده حرف می زنید؟
طوری حرف می زنید که گویا ھیچکس ھیچ چیزی نمی فھمد . گوئی با بچه ھا سخن می گوئید آنھم بچه
ھای عقب مانده ذھنی . چرا مردم را اینقدر احمق پنداشته اید ؟
آیا کافر ھمه را به کیش خود نمی پندارد ؟ چرا اینقدر بدبین ھستید ؟ آیا در جھان ما ھیچ نقطه زیبا و
روشن و امید بخشی نیست ؟ چرا اینقدر آیه یأس می خوانید ؟ مگر نه اینکه بقول خودتان ابلیس کاری جز
مأیوس کردن مردم ندارد ؟......
پاسخ :
اگر نشریه و مقالات ما در شأن شما نیست پس آنرا نخوانید و بگذارید فقط آدمھای بقول خودتان عقب
مانده بخوانند . بارھا گفته ایم که نشریه ما برای خود یک رسالت درمانی دارد پس با درد و بدبختی و
حماقت و درماندگیھا سروکار دارد . ھمانطور که مثلاً در بیمارستان یا تیمارستان نمیتوان با ساز و دھل و
دمبک و ھلھله کار کرد . کار ما خنده درمانی و رقص درمانی و موسیقی درمانی و جک درمانی و تلقین
درمانی و .... نیست می توانید به یکی از انواع این درمانی ھای مدرن رجوع کنید و خودتان را غرق در
نشاط و امید سازید . اتفاقاً و دقیقاً رسالت ما بازگشت به خویشتن و نگاه کردن جلو پای خودمان می
باشد درست در دورانی که ھمه چشم به آمریکا و مریخ و پشت بام آسمان دارند درحالیکه در چاھند .
عرفان ما بسیار پیش پا افتاده است برای عرفان مدرن (؟) رجوع کنید به شعر نو و مواد نو ......
----------------------------------------
پاسخ به یک نامه
( کلام چون تیر)
س:
آقای دکتر مطالب شما چون تیری قلب آدمی را جریحه دار و زخمی می کند که جای آن تا مدتھا می
سوزد چرا اینگونه می نویسید آیا نمی شود نرمتر سخن بگوئید.
پاسخ ما :
از این نرمتر نمی توان نفس آدمی را کالبد شکافی کرد. یک سئوال از شما داریم اگر پاسخش را بدھید به
جوابتان رسیده اید: اگر کسی در خیابان از کنار شما بگذرد بناگاه فحش و تھمتی نثار شما کند در دل شما
چه اتفاقی می افتد؟ یا خونتان بجوش می آید و یکدفعه دیوانه می شوید و بلوا برپا می کنید و یا سرتان
را پائین انداخته و کمی خجالت می کشید و می روید و فراموش می کنید ولی تا مدتھا در آن باره فکر می
کنید. حالت اول دال بر آن است که آن تھمت در نفس شما واقعیت داشته است. و حالت دوم دال بر این
است که آن تھمت ناروا بوده ولی نفس شما خودش را مبرای از آن ھم نمی داند.
آیا متوجه شدید؟
ولی ما فحش نمی دھیم زیرا فرد خاصی مخاطب ما نیست که با او مسئله خصوصی داشته باشیم . ما
نشان می دھیم ھر چند که از این بابت ھزاران دشمن برای خود می تراشیم . و این ھم بخشی از وظیفه
ماست. از بند و زنجیرش چه غم آنکس که عیاّری کند؟
---------------------------------
پاسخ به یک نامه
( آیا خدا هستید)
س:
در سایت شما با کتابی بنام« ھستی بایستی » روبرو شدم که گویا زندگینامه عرفانی شماست که شما
در این کتاب ادعای خدائی کرده اید آیا اینطور نیست ؟منظور شما چیست ؟
پاسخ ما :
گمان نمی کنم خداوند در جائی گفته باشد که فقیر و حقیر و بیمار و بیکس و بدبخت است. من در این
کتاب ادعای انسانی کرده ام و نشان داده ام که انسان بودن بسیار شاقه تر از خدا بودن است. و لذا
ھیچکس تاکنون چنین ادعائی نکرده بلکه بسیاری ادعای خدائی کرده اند. و ما ھم خواسته ایم تا آبروی
فقر و بیماری و بدبختی بشر را حفظ کنیم. و بلکه به آن فخر نمائیم زیرا پیامبر ما این درس را بما آموخته
است. پس شما ھم چنین ادعائی کنید که خدا پسندانه ترین ادعاھاست آنھم در دوره ایکه حتی مبلغان
دینی و اخلاقی ھم فقر را لعنت می کنند و عملاً فقط ثروتمندان را به بھشت می فرستند.
بھرحال مطمئن باشید ھیچکس چنین خدای فقیر و بیمار و بدبخت را به خدائی قبول نمی کند و لذا ھیچ
خدشه ای بر عرش او وارد نمی شود خیالتان راحت باشد او خودش به تنھائی می تواند از خودش
حراست کند و نیازی به بادی گارد ندارد.
منظور ما از این کتاب آن است که ترمز را بکشید و اندکی مکث کنید در سراشیبی راھی که خوشبختی
نامیده اید.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 35-34

۱۳۹۶ بهمن ۷, شنبه

« پاستور » پیامبر حیات زدائی از زندگی


« پاستور » پیامبر حیات زدائی از زندگی
پاستور پدر بھداشت مدرن و بنیانگزار جنون استریل کردن جھان بجای اینکه میکروبھا را نابود کند زندگی را
نابود کرد تا میکروبھا ھم ھمراه زندگی نابود شوند . و امروزه کل جھان طبیعت شبانه روز در حال
سمپاشی و استریل شدن و واکسینه گشتن است تا ھیچ میکروبی باقی نماند تا موجب بیماری انسان
شود . غافل از اینکه با تحلیل دادن قوۀ حیات ، میکروبھا تغییر ماھیت داده و با جھش ژنتیکی قدرتمند تر
گشتند و این فقط قوۀ حیات بود که تحلیل رفت و امپراطوری میکروبھا را ممکن ساخت و بر انسان مسلط
کرد . امروزه کل بھداشت و درمان مدرن کاری جز مسموم ساختن حیات بر روی زمین ندارد و این شیطان
نبرد با زندگی مبدّل به اساس پزشکی مدرن شده است و داروسازی مدرن کاری جز تولد سموم مھلکتر
ندارد و این جنگ با حیات است به قصد ادامه حیاتی مرگبار و مسموم با مرگ تدریجی . انسانھا از کودکی
با جنون واکسینه کردن مھد کشت میکروبھا شده و میوه جات از بدو شکوفائی با انواع سموم مھلک
آبیاری می شوند . نبرد با باکتریھا اصل اول دانش پزشکی گردیده است درحالیکه باکتریھا عناصر اوّلیه
پیدایش حیات بر روی زمین ھستند . این جنگ با زندگی نامش علم پزشکی است . امروزه با انواع مواد
شیمیایی و از طریق سوزاندن و منجمد نمودن غذاھا سعی در نابودی میکروبھا دارند در حالیکه میکروبھا
در حال دگردیسی ھستند و فقط زندگی در حال انقراض می باشد و بشر مدرن سموم را بجای غذا
مصرف می کند . و این غذای اھل دوزخ است که بقول قرآن سموم و چرک و خون و فسادند که بعنوان غذا
و دوا استفاده می شوند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 206

۱۳۹۶ بهمن ۶, جمعه

مصاحبه با استاد


پاسخ به یک نامه
( چگونه میتوان با حرف درمان کرد ؟)
پاسخ : سئوال ما اینست : مگر نه اینکه لااقل اکثر امراض عصبی و روانی و عاطفی ما که زمینۀ بسیاری
از امراض جسمانی ما ھستند حاصل حرفھائی ھستند که از دیگران می شنویم ؟ مگر نه اینکه ھمه
بدبختی ھای ما حاصل پیروی ما از حرفھای ناحقّ دیگران است ؟ مگر نه اینکه فقط بواسطه شنیدن یک
جمله به ناگاه دیوانه می شویم که یا سکته می کنیم و یا دست به جنایتی می زنیم و تا به آخر عمر
پشیمانیم ؟ آیا مگر ھمه امورات ما در زندگی با گفتگو به پیش نمی رود ؟ و ... پس اگر چنین است که
ھست و اگر می توان بواسطه حرف بیمار و بدبخت و دیوانه شد بواسطه حرف ھم می توان شفا یافت و
نجات پیدا کرد و احیاء شد .
آدمی مخلوق سخن است و خود خدا ھم در ازل یک کلمه بود و کل جھان ھستی را با کلمۀ« کُن »خلق
نمود . کل جھان ھستی مظھر کلمات خدایند . بھشت و دوزخ ھم مظھر دو نوع سخن است : آری و نه !
پس با درک و تصدیق کلام حقّ می توان به حقّ رسید ھمانطور که با انکار کلام حقّ ھم از حقّ خودساقط
می شویم . یکی از رسالتھای ما در این نشریه و روش درمان ھمانا احیای حقّ کلمات است .

درد دل یک زن ( طرح یک نامه )
آقای دکتر ھمه مقالات شما درباره زن و مسئله خانه داری و اشتغال زن را خوانده و عقلاً تصدیق می
کنم. ولی من ھم تلاش فراوان کردم تا زنی خانه دار بمانم و در خانه به ھمسر و فرزندانم خدمت کنم و
عفّت و عزّت خود را ھم حفظ کنم زیرا واقعاً به لحاظ مالی ھم نیازی به کار کردن من نبود و بقول معروف
آفتابه خرج لعین می شد . شوھر من درآمد خوبی دارد و مردی بسیار آرام و مھربان و با ادب است و تمام
مشکل من ھمین است که حوصله ام را در خانه بسر می آورد و احساس رخوت و پوچی می کنم . من
دوست دارم در روزمره گی زندگی دارای ھیجان باشم و با شوھرم دعوا کنم و او را انگولک کنم . فحش
بدھم و قھر کنم و او ھم با من چنین باشد و آخر شب دوباره صلح کنیم . ولی ھر چه می کنم نمی توانم
او را تحریک و عصبانی کنم و به فحاشی و قھر و تشنج بکشانم و لذا خودم در درونم متشنج می شوم.
بارھا کارم به طلاق کشیده شد تا بالاخره تصمیم گرفتم برای ادامه زندگی زناشوئی به جستجوی کاری
در بیرون باشم . در محیط کارم مرتباً از جانب رئیس تحقیر می شوم و با ھمکارانم دعوا می کنم و به
یکدیگر پرخاش می کنیم و باز دوباره آشتی می کنیم . بھرحال یا مشغول لاس ھستیم و یا فحاشی و یا
قھر و آشتی. و بدینگونه زندگی قابل تحمل است و می توانم سکون و آرامش درون خانه با شوھرم را
تحمل نمایم و کارم به طلاق نکشد . بھرحال آدم نیاز به برون افکنی دارد بایستی خودش را سر کسی
خالی کند این یک واقعیت است که با نظریات شما جور در نمی آید و عملی نیست. نظر شما چیست ؟
پاسخ ما : من ھم با شما موافقم !! ھر کسی لایق زندگی خویش است .
---------------------------
اتهامی به نام« شستشوي مغزي »
برخی ما را و در واقع مقالات ما را متھم به شستشوی مغزی کرده اند که الّبته یک اتھام بسیار قدیمی
است که به آن مفتخرانه متھم ھستیم و جز این افتخاری نداشته ایم . مسئله اینست که : آیا براستی
شستشو کردن مگر کار بدی است ؟ آیا ناپاکی را زدودن و زباله ھا را بیرون ریختن و سموم و آفات و
عوارض و امراض کھن را لاروبی نمودن کار ناپسندی است ؟ چه کسی می تواند شستشو را بد بداند ؟
فقط آنانکه از کثافات و فضولات و زباله ھا و امراض تغذیه می کنند و زباله و سموم به مردم میفروشند .
اگر شستشوی بدنی نیکوست شستشوی مغزی ھم نیکوست و بلکه نیکوتر . و از آن برتر نیزشستشوی
قلبی است و برترین شستشوھا ھم شستشوی روحی و روانی . و کار ما جز شستشو دادن باطن ھا
نیست و جز این ھیچ تخصص و رسالت دیگری ھم نداریم و به آن مفتخریم .
والدین مأمور شستشو دادن بدن فرزندان خود ھستند . آموزگاران معنوی ھم مغزھا را شستشو می
دھند و عرفا ھم قلوب را می شویند و اولیای خدا ھم ارواح آلوده را پاک می کنند . اینان خادمان واقعی
بشریت ھستند که اگر بر روی زمین نمی بودند بشریت تاکنون در خودش پوسیده و گندیده و برافتاده بود و
جھان را ھم به گند کشیده بود . آری اگر براستی بتوانیم ما ھم از جمله شستشو دھندگان جان و دل و
روان انسانھا باشیم افتخاری بزرگتر از این ممکن نیست . ما این اتھام را تصدیق می کنیم و ممنونیم که
ما را سرافراز نمودید .
---------------------------------------
طرح یک نامه ( دعوت به عصر حجر )
جناب حضرت استاد !!
اینھمه ھذیان و مکاشفات را از کجا آورده اید ؟ بگذارید به شما بگویم : شما را اجیر کرده اند تا ھمچنان
مردم را شستشوی مغزی بدھید و سر کار بگذارید . راستی چقدر به شما پول می دھند تا حاضر شدید
که رایگان ( ؟) به مردم خدمت کنید ؟ آیا فکر کرده اید که مردم ما اینقدر احمق و خوش باورند که امثال
شماھا را باور کنند و ھمچنان گول بخورند و سرنوشت خود را قربانی مشتی عرب سوسمار خور کنند .
شما یک آخوند سیاسی ھستید که عمامه و عبا و ریش خود را کنار گذاشته اید تا ھمچنان از مردم
سواری بگیرید . آیا فکر می کنید که مردم شما را نمی شناسند ؟
شما حتّی روی آخوندھای طالبان را ھم سفید کرده اید و علناً مردم را به عصر حجر دعوت می کنید .
بدانید که این حرفھا فقط بدرد خودتان می خورد بروید دکان خودتان را جای دیگر بر پا کنید اینھا خریدار
ندارد . مردم ما به اندازه کافی گول این حرفھا را خورده اند . زنده باد ایران – پاینده باد درفش کاویانی –
مرگ بر ارتجاع.
پاسخ ما : این کشف بزرگ را به شما و دوستان شما تبریک می گویم . خوب شد که فھمیدید و به دام ما
نیفتادید . خوشبخت باشید . امیدواریم که درفش کاویانی شما را نجات دھد . بعلاوه چرا اینقدر به آخوندھا
تھمت می زنید آنھا که خیلی مدرن شده اند به انرژی ھسته ای و پیوند ژنتیکی رسیده و عنقریب جھان را
فتح می کنند . پس ھذیان مگوئید .
----------------------------------------
طر ح یکنامه
( این چه عرفانی است؟)
این چه عرفانی است که ھیچ حرفی از حافظ و مولوی و ملاصدرا و ابن عربی و بایزید و حلّاج نمی زند و
بجای تفسیر می و ساقی و ساغر و بت و زلف و ابرو و خال و میکده و یار و .. به تفسیر بمب اتم وایدز و
سرطان و جھنّم و تکنولوژی و مسائل زیر لحافی می پردازد ؟ این چه عرفانی است که بجای اسرار
ماورای طبیعه فقط به شرح و بسط مادیات و مسائل نفرت انگیز روزمره می پردازد و حال آدم را از ھر چه
عرفان بھم می زند ؟ این چه عرفانی است که بجای الفاظ عاشقانه و شاعرانه اینقدر رکیک و مفتضح
سخن می گوید و آبروی ھر چه عرفان را ھم برده است ؟ این چه عرفانی است که بجای گل و بلبل و
شمع و پروانه از شمشیر و عذاب و انتقام سخن می گوید ؟
براستی این عرفان را از کجا آورده اید واصلاً چه اصراری دارید که نام این حرفھا را عرفان بگذارید . آیا بھتر
نبود که نام کار خود را روان شناسی یا روانکاوی و روان درمانی وانرژی درمانی می گذاشتید . و یا فحش
درمانی ؟
پاسخ ما : حالا که ھمه دعوی عرفان دارند چه عیبی دارد که ما ھم ادعا کنیم . جناب عرفان خیلی پر
برکت است مطمئن باشید کم نمی آورد . بعلاوه اینھمه مکاتب عرفانی در جھان وجود دارد ما ھم یکی .
می توانید نام این عرفان را بگذارید : عرفان خشن و بیرحم ( در مقابل عرفان ملوس پا منقل ) و یا عرفان
بی پرده و بی حیا، عرفان خونخوار ، عرفان نو ( مثل شعر نو ) – ولی عرفان درمانی از ھمه بھتر است .
زیرا بھرحال کار درمانگری دردآور و خونین و شاقّه است مثل جراحی نفس!

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 25-23

۱۳۹۶ بهمن ۵, پنجشنبه

نقش هنرها در زندگی


نقش هنرها در زندگی
انسان مدرن به لحاظی انسان اھل ھنر است و با ھنرھا زندگی می کند و با آن رابطه مستمری دارد که
مھمترین این ھنرھا موسیقی و سینماست که امروزه بصورت تلویزیون در خانه ھاست. و کم نیستند خانه
ھائی که در آن تلویزیون فقط به ھنگام خواب، خاموش است . ھنر مدرن بر جای فکر و ذکر وعبادات
نشسته است. آیا اینھمه حضور و دخالت ھنرھا در زندگی انسان مدرن براستی حیات و عمل و اندیشه و
احساسات او را ھم ھنری و لطیف و خلاق نموده است؟ ولی عملاً شاھدیم که ھرچه که گرایش به
موسیقی و فیلم شدیدتر است خشونت و شقاوت و مصرف پرستی و عقیم شده گی فکری و عملی ھم
شدیدتر است حتی خود جماعت اھل ھنر و تولید کنندگان ھنری از سائر مردمان در زندگی واقعی خود
بی ھنرتر و دست و پا چلفتی تر و مصرفی ترند و در رفتار ھم خودخواه تر و جنون آمیز تر عمل می کنند
ھر چند که این خشونت و شقاوت عموماً ظاھری ملوس دارد ولی در سر بزنگاھھا بناگاه مبدل به اشد
جنون و جنایت می شود. به ھمین دلیل این جماعت زندگی فاجعه آمیزتری دارند و به عواقبی بس مبتذل
و فضاحت بار می انجامد.
این تناقض عظیم به چه معنائی است؟ آنتونی کوئین یکی از سلاطین جھان ھنر در اعترافاتش می گوید
که در زندگی پس پرده خود تا چه حدی مواجه با حیاتی عقیم و شقی و بیروح بوده است و در اواخر
عمرش جز حسرت و پوچی حاصلی نداشته است . انسان مدرن تلاش کرده که ھنر را بجای اخلاق و
مذھب بنشاند و اینست راز واژگونسالاری ھنرمندان مدرن.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 159

۱۳۹۶ بهمن ۴, چهارشنبه

فلسفه خود تخدیري


فلسفه خود تخدیري
آدمی ذاتاً در عطش مدھوشی و مستی و بیخودی است چرا که در عوالم ھوشیاری نیز جز بیخودی و
جنون و دوگانگی در خود نمی بیند و لذا تلاش برای مدھوشی به مثابه فرار از مشاھده بیخودی خویشتن
است و این یک بی خودی اندر بیخودی دیگر است و اینجاست که ارزش معرفت نفس ھویداست و نیز
سختی و تلخی بخود – آئی ! مردم عامی بھر وسیله ای مشغول تخدیر و بیھوش سازی خویشند و حتی
مذھب را که ھمان گوھره بخود آئی بشر است تبدیل به ابزاری برای تخدیر خود می کنند و لذا تخدیر
مذھبی، پیچیده ترین فریبھاست. آنچه که در عامه مردمان، لذت نامیده می شود اعمال و حالات بیھوشی
است. آنچه که عادت و عادی سازی امور نامیده می شود نیز قانون مدھوشی در روزمره گی می باشد
که مستلزم تکرار و شتاب است. آنچه که موجب رنج بشر است رویاروئی با تناقضات و تضادھای وجود و
زندگی خویشتن است و لذا در چنین مواقعی نیازمند مسکن ھا و مخدرھای قوی تر است. و گریز بشر از
خودشناسی نیز گریز از این دوگانگیھا و تضادھا و خودفریبی ھا است زیرا انسان در نخستین رویاروئی با
خود جز دروغ و تضاد نمی بیند ولی پس از عبور از این طبقه از نفس بتدریج به قلمرو یگانگی میرسد که
موجب مستی و لذت عرفانی می شود ولی بندرت کسی به این وادی می رسد. پس انسان ذاتاً در
عطش یگانگی است.

از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 120

۱۳۹۶ بهمن ۳, سه‌شنبه

راه نجات از زن – ذلیلی


راه نجات از زن – ذلیلی
بی ھیچ تعارفی باید گفت زن – ذلیلی مردان مخصوصاً در عصر جدید که عصر حاکمیت جھانی شھوت
باره گی است چیزی جز اسارت مردان در پائین تنه زنان نیست و به زبان ساده تر مردان زن ذلیل در
حقیقت در بند اسارت بند تنبان خویش ھستند و لذا علیرغم اراده و عقل و ایمان خود تن بھر ذلت و تبھکاری
می دھند تا زنان خود را از خود راضی کنند. و اینگونه است که نھایتاً این مردان مورد نفرت زنان خود قرار
می گیرند و دین و دنیای خود را می بازند و لذا جبراً بسوی ھرزه گی و مفاسد اخلاقی میروند . زن ذلیلی
و ھرزه گی دو روی سکه یک امر است و آن معلول بی ایمانی و بی تقوائی است. زن ذاتاً و حتی در ورای
اراده اش از مردان زن ذلیل و شھوت باره نفرت می یابد و این یک قانون الھی است که حکم می راند. ھر
چند که این مردان نھایتاً خود را قربانی عشق خود معرفی می کنند که در واقع منظورشان بند تنبان است
. این مردان عاشق پائین تنه خودشان ھستند و قربانی آن.
«ودر آن روز می بینی که مردان بھمراه زنان خود باطنابی که برگردن دارند و بدست زنانشان کشیده می
شوند بسوی دوزخ می روند.» قرآن-
این طناب در حقیقت چیزی جز بند تنبان خودشان نیست. مرد اگر براستی زنی را دوست بدارد ھرگز به
بند تنبان خود مبتلا نمی شود.
این عذاب بی محبتی و خودپرستی است.
از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 122

۱۳۹۶ بهمن ۲, دوشنبه

زناشوئی مالیخولیائی ( آخرالزمان زناشوئی)


زناشوئی مالیخولیائی
( آخرالزمان زناشوئی)

آخرالزمان ھویت مردانه ھمانا به آخر رسیدن مرد با مردانگی خویش است ھمانطور که آخرالزمان ھویت
زنانه ھم به پایان رسیدن زن با زنانگی خویش است .
به بیان دیگر این ھمان به پایان رسیدن ھویت مادری زن و ھویت پدری مرد است. و این بمعنای به پایان
رسیدن غیرت در مرد و عصمت در زن است و یا به پایان رسیدن اراده و مسئولیت مردانه در مرد است و به
پایان رسیدن محبت و وظایف زنانه در زن است. و این به پایان رسیدن عمر تاریخی خانواده است. در چنین
وضعی یک خانواده ایده آل و پابرجا در صورتی ممکن می آید که زن یا مرد لااقل یک نفر در خانه نباشد و
بچه ھا نیز غرق در تلویزیون وکلاسھای به اصطلاح ھنری و شبه تقویتی در بیرون باشند. مرد روابط
خودش را دارد و زن ھم روابط خود را و بچه ھا نیز. و ھنگامی می توان فاجعه را شاھد بود که ھمه
اعضای خانواده در خانه باشند و ھیچ میھمانی ھم بعنوان سپر بلا و مخفی گاه در کار نباشد و تلویزیون
ھم برنامه جذابی نداشته باشد. و اما نام و عنوان این زندگی بدینگونه تقدیس میشود: عشق، آزادی،
استقلال، ایثار و ...... این مکتب « ھر که برای خودش » می باشد.
و آنچه که بناگاه این ثبات مصنوعی را بر ھم می زند فرزند است که بناگاه مبتلا به جنون و یا فساد و
رسوائی می شود. که البته نام این جنون، نبوغ است و نام این فساد ھم حقوق بشر !

از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 119

۱۳۹۶ بهمن ۱, یکشنبه

روانشناسی بهشت و جهنّم

روانشناسی بهشت و جهنّم
انسان، حیوانی آتشخوار است و ھر چه که بیشتر آتش می بلعد عطش او در مصرف بیشتر انرژیھا
شدیدتر می گردد. نگاه کنید که بشر در طول تاریخ بتدریج ھمه زمین را به آتش کشیده و یا تبدیل به آتش
نموده است. از سوزانیدن ھیزم تا زغال سنگ و سپس نفت و اینک انرژیِ اتمی. براستی انسان یک غول
منجمد و یخی است که ھیچ گرمائی نمی تواند سرمای ذاتش را رفع نموده و اندکی گرمش نماید. و
ھرچه که جلوتر می رود گوئی یخ وجودش ذاتی تر و شدیدتر می گردد و نیازمند انرژِیھای قوی تر و نفوذ
کننده تر مثل انرژی اتمی و لیزر و آنگاه انرژی نوترونی می باشد تا مغز استخوانش را گرم کند و یخ ھای
اندرونش را ذوب نماید.
از این منظر می توان حق دوزخ را درک نمود واین حق کافران است که فقط در جھنم احساس آرامش و
خوشی می کنند و بقول قرآن: آیا تعجب نمی کنی که چگونه کافران برآتش دوزخ صبورانه میسوزند؟! و
به عکس مؤمنان گوئی باطنی گرم دارند و لذا در جستجوی ھوای خنک و برودت ھستند که ھمان ھوای
بھشت است. و این گرمای ایمان و ایمنی و عشق است. ھمانطور که خداوند قلوب کافران را از سنگ و
بلکه سخت تر و شقی تر از سنگ می داند و برای گرم و نرم شدن محتاج آتش دوزخ است. ھر کسی
بھمان جائی می رود که نیاز دارد. و امروزه جنگ ھای جھانی جھت تصرف بیشتر انرژی ھمانا جنگ بین
دوزخیان است.

از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 111

۱۳۹۶ دی ۳۰, شنبه

کافر کیست؟

کافر کیست؟
طبق معارف قرآنی کافر عبارت است از انسانی که خدا را در آسمانھا جستجو می کند و می خواند و از
ذھنیت خود پیروی می کند و از اطاعت یک مؤمن زنده اکراه دارد و بجای خلوص در نیت خود به خیرات و
عبادات نمایشی می پردازد دین را فقط برای خوشامد دیگران می خواھد و ملاک او نظر مردمان است .
خودش را علت سرنوشت خود نمی داند و جبر پرست است.
دینش ارثی و عاریه ای است و لذا نژادپرست می باشد در عین حال که از عزیزترین کسان خود نیز قلباً
بیزار است. ھمسر و فرزندان را مایملک خود می داند و از بابت نانی که می دھد آنان را بنده خود می
خواھد. انسانی آباء و اجداد پرست و تاریخ پرست و گذشته گراست و بھمان میزان آرزوپرداز و آرمانھای
دست نیافتنی را می جوید و از نقد و حاضر این جھان و ھر چه در آن است نفرت دارد و لذا ایده آلیستِ
دنیاپرست است و کل دنیایش نیز ذھنیت اوست و لذا از واقعیت جھان بکلی بیگانه و کور است.
شریعت او علوم و فنون است اخلاقش نیز سیاست و اقتصاد است و طریقت او ھنرھاست و حقیقت او
ھم پول است. عاشق ارتباطات و اخبار و ازدحام است و آرزویش اینست که آنقدر پول داشته باشد تا
بتواند ھمه مردم جھان را بخرد و به پرستش خود وادارد.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص92

۱۳۹۶ دی ۲۹, جمعه

دموکرات کیست؟


دموکرات کیست؟

انسان دموکرات یا مردم سالار، انسانی است که از حقارت منیّت و خودپرستی و منافع فردی و خانواده
گی خارج شده و انسانی اجتماعی و بلکه جھانی شده است و آرزوھا و آرمانش و مدینه فاضله سعادتش
را در سعادت مردم می بیند و دیگراز به بکام رسیدگیھای فردی خود شاد و راضی نیست . چنین انسانی
بدون تردید به لحاظ واقعی بسیار نادر است و کیمیا. این مقام مردان خدا و انبیاء و اولیای اوست. این
مقام انسانی است که از دنیا و عرصه غرایز خود فرا رفته است و یک انسان جھانی و فوق نژادی است.
پس واضح است که دموکراسی ھم محصول جامعه ای است که اکثر مردمش اینگونه اند یعنی از
خودگذشته. و در غیر اینصورت دموکراسی فقط یک دیکتاتوری و سلطنت نوبتی و منافقانه بین عده ای
معدود است و لذا برای رفع تشنج بین این سلاطین بی تاج بایستی مردم به میدان آیند و سپر بلای این
سلاطین شوند تا آنھا سالم بمانند و بعنوان ناجی سرکار آیند. دموکراسی به لحاظ تعریف مثل بسیاری
دیگر از تعاریف، پدیده ای بس بزرگ و آرمانی است ولی بشر امروز که بمراتب خود محور تر و خودپرست
تر ودیکتاتور تر و تمام خواه تر از بشر قدیم است دموکراسی را ماسک اینھمه آدمخواری و تکبر و
خودخواھی خود نموده است . دموکراسی ھای موجود در جھان، سلطنت عرصه تکنولوژیزم میباشند به
ھمین دلیل سلسله جنبان آن ابر قدرتھا ھستند. دموکراسی واقعه ای است که فقط با ظھور ناجی
موعود امکان پذیر می شود.

از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 105
-----------------------------------------
چرا دروغ می گوئی؟
(فلسفه دموکراسی)
آدمی بمیزانی که میخواھد درچشم دیگران خوب باشد و بلکه پرستیده شود بسوی دروغ و ریا میرود که
ام الفساد است. پس آنچه که آبرو و مردم داری نامیده می شود که نھایتاً اراده به پرستیده شدن است
منشأ ھمه شرارتھا و رذالتھا و بدبختی بشر است که ھمان دروغ می باشد. و اینست که دروغگوئی و
مکر و ریا در نزد زنان ھزار چندان است زیرا زن مظھر اراده به پرستیده شدن است و بھمان میزان مکر می
کند. و اینست که صدق در زن یک کیمیاست . آدمی چون میخواھد که در نزد دیگران خوب باشد شر می
شود. در قرآن می خوانیم که ای مؤمنان از اکثریت مردم پیروی مکنید که آنان جز دروغ و خیالات را نمی
جویند و شما ھم به سمت ظلم می روید. و این به بیان امروز یعنی تحریم دموکراسی ومردم سالاری که
بمعنای حاکمیت اکثر مردم است. و اینست که در عصر دموکراسی ھا شاھد اشد دروغھا و بازیھا و
فریبکاریھا ھستیم. و نیز اینکه چرا در صدر شعار آزادی و دموکراسی در سطح جھان، زنان قرار دارند و
اصولاً دموکراسی و فمینیزم امر واحدی شده است. این دال بر حاکمیت دروغ است و دروغ سالاری! پس
واضح است که توقع حق و راستی و وفا داشتن در قلمرو فرھنگ مردم سالاری و دموکراسی و
آبروپرستی و عشق بازی ، توقعی ابلھانه است. دموکراسی ھمان دمونکراسی( Demoncracy)
بمعنای دیو سالاری است که« ن » آن افتاده است . آدم باید در نزد خودش خوب باشد و برای خود.
از کتاب " دایر ه المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 114