۱۳۹۶ آذر ۹, پنجشنبه

آخرین سئوال (نجات آخرالزمان)


آخرین سئوال
(نجات آخرالزمان)
حرف آخر اینست که کل بشریت با سرعتی فزاینده در حال سقوط آزاد در دوزخ تکنولوژی و آزادی و جنون
و جنایت است و ھیچ قدرتی قادر نیست این حرکت را در جوامع متوقف نماید تا ظھور ناجی موعود که
سرآغاز رستاخیز است. و تا قبل از آن ھیچ راه نجات اجتماعی وجود ندارد .
ولی آیا تا قبل از آن که معلوم نیست که در مجال عمر فردی ما باشد ، چه می توان کرد؟ آیا ھیچ راه
نجات فردی وجود دارد؟ این سئوال اھل ایمان و معرفت است که درباره ماھیت انسان و جوامع آخر
الزمان به باور و یقین رسیده است و تباھی جوامع بشری را حتمی می داند.
یکی از عللی که نجات جمعی را ناممکن می سازد اینست که در آخر الزمان اصولاً جمعی وجود ندارد الا
تراکم انبوه تنھایان. وگرنه با نجات ھر فردی کل آدمھای روابط اجتماعی او نیز در مراتب نجات قرار می
گرفتند. ھمین مسئله نیز خود نجات فردی را سخت تر می کند زیرا آدمی طبعاً اجتماعی و عاطفی است و
نجات را برای خودش نه به تنھائی می خواھد و نه می تواند زیرا شھامتش را ندارد. اینست که نجاتھای
فردی در ھر عصر و اجتماعی مولد انسانھائی است که قھرمان ملی نامیده می شوند و یا قدیس. ھر که
بخواھد خودش را به تنھائی نجات دھد ھر چند که قادر نیست که دیگران و حتی عزیزانش را ھم با خود
برھاند ولی شرایط و اوضاع جامعه خود را دگرگون می سازد و انقلابی را موجب می گردد که به مثابه
یک نجات مقطعی یا توقفی در سقوط است . زندگی ھمه بزرگان معرفت از این نوع است و ھمه
انقلابات محصول زندگی این تنھایان نجات یافته است. نجات آخرالزمان نجاتی فردی است این مسئله در
قرآن نیز بارھا متذکر شده است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 46

۱۳۹۶ آذر ۸, چهارشنبه

جوانان عصر آخرالزمان


« جوانان عصر آخرالزمان »
طبق روایات اسلامی آخرالزمان که دوران دین محمد (ص)است و تاقیامت ادامه دارد ، قلمرو جبری اخلاص
در دین و کمال نفس بشر است . و بقول معروف عصر رومی روم یا زنگی زنگ است . یعنی دورانی است که
شرک و نفاق ناممکن می شود و انسان بین دین خالص و کفر مطلق و آشکار، مخیر است . و این مرگ ھرچه
التقاط و شرک وبینابینی گری ونسبیت در ارزشھاست . آخرالزمان عرصه ظھور تدریجی مطلقھا و مجردات
است ، عصر تجربه وتوحید است . و به لحاظی ھمه معضلات و معماھا و بن بستھای انسان مدرن مختص
عصر آخرالزمان است که نفوس بشری تا اعماق ذاتش آشکار و برون افکنی می شود و این برون افکنی
و تجلی ذات کفر و ایمان دربشر است .
و اماجوانان دراین عرصه چه می کنند و چه سرنوشتی دارند ؟
از آنجا که جوان و سن جوانی قلمرو اشد انرژی وخلاقیت و برون افکنی و عشق و آرمان است لذا به مثابه
ھسته مرکزی و محور ظھور پدیده ھای آخرالزمانی می باشد .
جوان مظھر اشد جان است و جان آدمی ھم به قول قرآن از جن است و لذا جنی ترین و جان فزاترین جنبشھا
را به ظھورمی رساند خاصه درعصر آخرالزمان . در عصرآخرالزمان جنون جان جوان به غایت جنبش و ظھور
می رسد و درغایت این برون افکنی جان است که دو تجلی رخ می نماید : خدا و ابلیس!
آنکه خدا را دیدار می کند به کمال وصال است و اما آنکه ابلیسیت نفس را می یابد از آنجاکه ھنوزجوان است
امکان توبه و تغییر انتخاب دارد و می تواند با یک توبه نصوح ره ھزارساله را به لحظه ای طی کند و خدائی
گردد. چنین امکان خارق العاده ای از آن جوان آخرالزمان است پس جوان آخرالزمان به یک میزان امکان
نابودی و رستگاری دارد .
جوانان آخرالزمان جوانان عرصه فروپاشی خانواده ھا ھستند و لذا تنھاترین جوانان تاریخ میباشند . و این
تنھائی ھمان قلمرو تجزیه و تعزیه نفس است که درقرآن کریم درباب قیامت آمده است. این تنھائی ھرچند
به غایت دردناک است ولی این درد می تواند امکان زایش دوباره را فرھم آورد و خلقت انسانی را باعث
شود . چرا که تنھائی به ھرحال غایت وکمال انسان است و انسان دراین قلمرو یا خدا را می یابد
و یا با ابلیس نفس ھمنشین می گردد که دو نوع کمال است : کمال مومنانه و بھشتی و کمال کافرانه
و دوزخی !
انسان تا به غایت دوزخ نرسد امکان خروج از آن را ندارد . حتی انبیا و اولیای خدا نیز از این ره گریزی ندارند .
این ره یا به نورایمان و معرفت و محبت الھی طی طریق می شود و یا به کفر و جھل و شقاوت .
جوانان آخرالزمان درقلمرو حاکمیت جھانی دجالان رشد می کنند . دجالانی که تحت عناوینی ھمچون
تکنولوژی ، ھنر، آزادی ، عشق و.... عقل و دل ودین را غارت می کنند . این دجالان ھمچون ضحاک
مار بدوش از مغز سر جوانان تغذیه می کنند .
جوانان عصر آخرالزمان پیرترین جوانان تاریخند . یکی بدان دلیل که درپایان تاریخ بدنیا آمده اند و عمرشان
به اندازه کل تاریخ است . و دوم اینکه از کودکی تنھا می شوند و تنھائی ازمختصات پیری است .
جوانان عصر آخرالزمان کمترین مھلت را برای انتخاب دارند و اندک مکثی آنان را با جریانات دجالی دوران
می برد و ھلاک می سازد.
جوانان آخرالزمان در برزخند زیرا در عصر انھدام سنت ھا و حاکمیت ضد ارزش زیست می کنند و با ھمه پیری
تاریخی خود بی ریشه و سرگردان و پوچند .
جوانان آخرالزمان در قحطی عاطفه و محبت ھستند زیرا والدینشان ھرگز مجال و حال رابطه ای قلبی
با فرزندان خود را ندارند . و لذا به دام عشق ھا و جلوه ھای ویژه سینمائی و کامپیوتری می افتند و قربانی
می شوند . این قحطی می تواند آنان را مبدل به بزرگترین مولدان عشق نماید ھمانطور که اکثر انبیای
الھی یتیم بوده وخود به مقام پدریت و مادریت بشر رسیدند . و جوانان این دوران باالقوه دارای چنین قدرت
معنوی می باشند .
جوانان آخرالزمان مرفه ترین و کام یافته ترین جوانان تاریخند . این وضع ویژه ھم می تواند ھلاکت گاه این
نسل باشد و ھرگز مجال جدیت و معنویت و تعمق را پدید نیاورد و ھم می تواند بسرعت پایان ارزشھای مادی
را آشکار سازد و آنان را براستی در وضع واقعی خودشان یعنی پایان تاریخ قرار دھد و از مادیت تاریخ فراسو
برد و مقیم آخرت سازد .
آنچه را که جوانان قدیم درطی چھل سال می یافتند جوانان آخرالزمان تا بیست سالگی مییابند و زان پس
امکان انتخابی برتر و معنوی تر دارند اگر پیشاپیش ھلاک نشوند .
آدمی به امید رسیدن به آرزوھایش زنده است و تلاش می کند . جوانان آخرالزمان بسیار سریعتر به
آرزوھای مادی خود می رسند و لذا خیلی زود به پوچی و انفعال می رسند واین ھمان خطر انحطاط
آنھاست اگر در غایت مادیت جھان راھی بسوی معنا نیابند .
آخرالزمان در نفس بشر به معنای وضعیت صفر است و نوعی به انتھا رسیده گی روانی و آرمانی . و لذا
جوانان به عنوان کانون جنبش ھر اجتماعی در این وضعیت صفر دچار جنون انفجارند و اگر مسلح به معنائی
فوق مادی نباشند دچار خود – براندازی شده و جامعه ای را بسوی تخریب و نابودی می کشانند .
جوانان آخرالزمان بدبخت ترین خوشبخت ھای تاریخند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 39

۱۳۹۶ آذر ۷, سه‌شنبه

فلسفه تکنولوژي و آخرالزمان


فلسفه تکنولوژي و آخرالزمان
عصر مدرن عصر اصالت ماشین و تکنولوژی است . و ماشین در یک کلام ماشین سرعت وشتاب است .
و فلسفه ماشین ھم فلسفه سرعت فزاینده است . و سرعت یعنی حرکت سریع در زمان و کوتاھتر نمودن
زمان است تا آنجا که زمانِ یک اراده و عمل به صفر برسد و این کمال و غایت این عصر و پایان و آخر زمان
است . پس عصر ماشین عصر آخرالزمان است که تا رسیدن به لحظه صفر که لحظه قیامت است آیا
چندان فرصتی باقیست ؟
تکنولوژی در نزد بشر ھمان امکان رسیدن به قدرت«کن فیکون» می باشد ھمانطور که خداوند در خلقت
جھان گفت : بشو! و بلافاصله شد .این رقابت بشر با خداست و دعوی خدائی بشر است و ھمان کفر اوست.
کفری که استادش ابلیس است که سلطان دوزخ صنعت است . آغاز زمان با ھبوط آدم از بھشت شروع
شد که سرآغاز صنعت گری نیز می باشد که درب دوزخ است که با کشف آتش باز شد . و زمان با رسیدن
انسان به سرعت نور پایان می پذیرد یعنی آنگاه که انسان بتواند بواسطه تکنولوژی ماده را طبق نظریه
نسبت انیشتن کاملاً نابود سازد و تبدیل به انرژی محض یعنی نور نماید .
خداوند از عدم ، جھان را آفرید و آدم نیز بقدرت تکنولوژی می خواھد جھان را به عدم باز گرداند . و این نیز
معنای دگری از آخر زمان است . بھرحال این واضح است که قدرت کن فیکون در نزد آدمی و نیز تبدیل ماده
به انرژی محض و نمایش خدایگونگی انسان کافر جمله بازی و بازیچه ای بیش نیست و بقول قرآن کریم ،
این علمی که در نزد کافران است بازیچه ایست که بواسطه آن رسوا و ھلاک می شوند . انسان براستی
خدایگونه ھمان ناجی موعود است و موٌمنانش در سراسر جھان که برای اثبات خود نیازی به این بازی
ندارند . انسان عاقل باید از این بازی مھلک بگریزد و در انتظار بماند که خدا ھم در انتظار است.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 14

۱۳۹۶ آذر ۶, دوشنبه

پیامبران عرصه آخرالزمان




پیامبران عرصه آخرالزمان
ھمانطور که آخرالزمان دوران حشر تاریخ و رجعت مردگان است پیامبران و اولیای الھی ھم بار دگر به
حیات دنیوی باز می گردند منتھی این بار در ھویت قھارانه و رھائی بخش ملل و جملگی با تیغ آخته . اینان
امامان آخرالزمان ھستند و چون دوران غیبت امام زمان است ھیچیک ھویت حقیقی و اسمی خود را
آشکار نمی کنند و چه بسا خودشان نیز در این باره دارای یقین کامل نباشند ھمانطور که عارفان ما گفته
اند: «نبی کسی است که می داند نبی است و امّا ولی (امام) کسی است که نمی داند ولی است » .
امّا این امامان آخرالزمان ناجیان رھائی بخش ملل از اسارت دجّال ھا و طاغوتھای دوران و امپریالیستھا
می باشند کسانی چون گاندی، مائو ، ھوشی مینه ، کاسترو ، چه گوارا، کارلوس، بن لادن ، شریعتی ،
میرزا کوچک خان ، حنیف نژاد و ... امام خمینی . اینان ھر یک در متن و بطن فرھنگ ملت خود دارای
قداستی پیامبرگونه اند ھر چند که در نزد ما ممکن است کافر شناخته شوند . حتّی یک انسان ملحد گونه
ای مثل نیچه را نیز می توان از ھمین پیامبران آخرالزمانی دانست که برای گروھی ویژه نقش امام و نور
ھدایت را ایفا می کند. ھر یک از آنان در قلمرو خاصی دارای امامت ھستند : امام عدالت، امام حکمت ،
امام رحمت ، امام محبت ، امام ھدایت ، امام حقیقت و ..... و بی تردید آن امام کامل و مطلق در راه است
، راھی که این امامان ھموار می کنند .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 24

۱۳۹۶ آذر ۵, یکشنبه

آخرالزمان معانی


آخرالزمان معانی
در آخرالزمان ھمه مفاھیم و ارزشھا مجرد و مطلق ھستند زیرا از قلمرو زمان خارجند.
ھر ارزش و معنائی در قلمرو خیر و شر در بستر زمان پدید می آید ھمانطور که برای فھم خاصیت ھر واقعه
و عمل و اندیشه ای نیازمند زمان ھستیم ھمانطور که اندیشیدن درباره خیر و شر ھر امری که واقعه ای
در جریان زمان است . حال اگر زمان متوقف شده باشد چنین امکانی وجود ندارد که ھر چیزی ارزش و
معنا و خیر یا شرش را آشکار سازد . در اینصورت ھر چیز و واقعه و ایده ای در اکنونیت محض خودنمائی
می کند و لذا باطن ھر امری ھر آن آشکار است. سخن از زمان روانی در انسان است و نه زمان نجومی در
ساعت.
در چنین وضعی اگر قدرت درک و فھم و تشخیص آنی و فی البداعه نداشته باشیم و در واقع دارای
علمی حضوری نباشیم از فھم ھر امری عاجزیم و در مواجه باھر پدیده ای دچار پوچی و تردیدی بی انتھا
شده و لذا اراده ما نیز دچار رکود و انفعال گردیده و در واقع از ھر اراده ای ساقط میشویم. چنین وضعی
ھمان وضعی است که در آخرالزمان برای انسان رخ می دھد و آن اوضاع بشر مدرن است که در عرصه
آخرالزمان زندگی می کند ھر چند که ھنوز تا وقوع کامل آخرالزمان و توقف زمان در نفس بشری راه مانده
است ولی کلاً در این قلمرو زندگی می کنیم که عرصه آنارشیزم و نیھیلیزم و جنون و جنایت است . و
تازه ھنوز تا پایان قیامت پنجاه ھزار ساله (عرصه آخرالزمان) راه بسیار است و از این مدت حدود چھارده
قرن گذشته و لذا ھر چه که پیشتر می رویم وضع مذکور شدیدتر می شود یعنی وضع بی زمانی و
موقعیت صفر که یک وضع روانی در انسان است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 35

۱۳۹۶ آذر ۴, شنبه

جهنّم کجاست؟


جهنّم کجاست؟
در قرآن کریم آمده است که : دوزخ آشکار شد ! قبلاً نشانه ھای دوزخی این تمدن را خاصّه در قلمرو
صنعت نشان داده ایم .
حالا بسیاری می گویند که : اگر جھنّم ھمین است پس چندان ھم بد نیست و به عیش و حالش می ارزد
..... . در این تصور چند نکته قابل ذکر است . یکی اینکه براستی که خداوند ارحم الراحمین است و رحمتش
حتی بر دوزخ و اھلش جاریست و اگر لحظه ای عدلش محقق شود نسل بشر نابود میشود . یعنی عدالت
الھی نیز ھمواره تحت الشعاع رحمت اوست .
و امّا نکته دیگر اینست که دوزخ اخروی و پس از مرگ البته بسیار عظیم است و دیگر ھیچ عیشی در آن
نیست و نه امیدی.
بھشت و دوزخ در قلمرو حیات دنیا فقط چھره ای بسیار کمرنگ از بھشت و دوزخ آخرت است و لذا خداوند
می فرماید که ھر کسی که در این دنیا در رحمت و عزّت است در آخرت اجری بسیار برتر خواھد داشت
و ھر که در این دنیا در عذاب است نیز در آخرت عذابش بسیار عظیم تر است . تن آدمی ھمچون فیلتر یا حفاظ
و جوشنی است در مقابل حقایق اخروی . و لذا برداشت آدمی از بھشت و جھنم وجود در این دنیا بسیار
ناچیز است و فقط مشتی نمونه خروار می باشد .
آخرالزمان عرصه ظھور عالم غیب به عین است ، عرصه بروز متافیزیک در فیزیک . و نھایتاً آستانه تجلّی
جمال واحده حقّ .
و نیز اینکه تصدیق بھشت و جھنم در ھمین جھان به معنای انکار آن پس از مرگ نیست و بلکه به عکس .
ھر چه در این جھان ھست در جھان دگر بسیار شدیدتر وکاملتر خواھد بود .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 41

۱۳۹۶ آذر ۳, جمعه

معضله ارتباط با ناجی موعود « امام زمان چگونه کسی است؟ »


معضله ارتباط با ناجی موعود
« امام زمان چگونه کسی است؟ »
یکی دیگراز ویژه گیھای فرھنگی بشر مدرن در جھان ادعاھای ارتباط با مھدی(ع) و مسیح(ع) به گونه ای
متفاوت است که بصورت امری اپیدمیک و روز افزون در آمده و در برخی کشورھا مسائل پیچیده ای پدید
آورده و گاه پای حکومت و درگیری و دستگیری در میان است از جمله در کشور خودمان که اخبارش را
حتی در رسانه ملی شاھدیم. یکی خود امام زمان یا مسیح است ، یکی نائب اوست، دیگری واسط
اوست و آن یکی دلاّل و معاون و دفتر دار اوست و ...... اگر ھمه این نوع آدمھا را دیوانه و یا شیاّد ھم
بدانیم باز ھم یک مسئله ای قابل تأمل و فراسوی خیر و شر است. امروزه در ھر روستا و محله و شھر و
خیابانی لااقل یک نفردارای چنین ادعاھائی است . این چه واقعه ای است؟ بجای دستگیری این آدمھا
بیائید و یک برنامه روشنگری برای مردم بگذارید و با این نوع آدمھا مصاحبه کنید.
اگر برمبنای اعتقاد دینی و اسلامی به این امر بنگریم واقعیت اینست که بسیاری از نشانه ھای ظھور
ناجی موعود بر بشریت آشکار شده و اتفاقاً مردمان عامی بیشتر به این علائم توجه دارند و باورش می
کنند تا علمای دینی ، گوئی که به صرفه علمای دینی نیست که به این زودیھا ناجی موعود ظھور کند زیرا
در این صورت رسالت آنھا ھم به پایان می رسد. و لذا یکی از جدی ترین گروھی که با این علائم و ادعائی
دچار خصومتی آشتی ناپذیرند ھمان روحانیت مذاھب می باشند . این پیشگوئی در روایات اسلامی نیز
وجود دارد.
و اما از منظر دیگر ھر چه که بشر مواجه با وعده ھای توخالی و وارونه علوم و فنون و مدرنیزم میشود و
بن بست ھای زندگی خود را درک و تصدیق میکند بیشتر طالب و مشتاق ظھور ناجی موعود و یا یک
معجزه آسمانی است.این نیاز بشر به نجات از علل اساسی ظھور ناجی می باشد : چون خطر فرا می
رسد ناجی ھم ز راه میرسد ! این امر بخودی خود علت دیگری بر ظھور شیادان و دجّالان است ھمانطور
که طبق روایات دینی، یکی از نشانه ھای عنقریب ظھور ناجی ھمانا ظھور ھمه جائی دجّالان است که
دعوی ناجیگری دارند. پس بھتر است که این واقعه را جدّی بگیریم و فکری کنیم و آماده باشیم. امروزه
حتی سازمان سیا و ناسا در آمریکا برای آخرالزمان برنامه ریزی می کنند ولی آیا کشور ما و مسئولان
نظام ما براستی این واقعه را جدّی گرفته و برایش فکر و برنامه ای دارند و یا سرکوب و دستگیری این
دجّالان و دیوانگان را کافی می دانند. در رسانه ھای غربی و شرقی در این باب سخن ھا می رود الا در
کشور ما که در بی خبری و غفلت کامل بسر می بریم. چرا؟ نکند که ما به ناجی نیازی نداریم و یا
خیالمان راحت است که از خود ماست!؟
حتی واعظان مذھبی ما ھم آخرالزمان را مربوط به پایان جھان می پندارند و دعای فرج تعارفی مربوط به
ناکجا آباد و مربوط به دوران مابعد از تاریخ است . آیا درباره امام زمان ھیچ معرفتی داریم و یا عمامه و
اسب و شمشیرش کافیست؟ اگر اینھا را نداشت چه؟ از او شناسنامه می خواھیم ؟ و ....... ؟
امروزه جھان مسیحی در این باب بسیار جدی تر و فعالتر و ناطق تر است و این غفلت عظیمی است که
ھمچون بسیاری موارد دیگر گریبان فرھنگ و دین ما را گرفته است. از اینھمه شبکه ھای سراسری
تلویزیون آیا حتی یک برنامه ھم به این امر اضطراری اختصاص داده شده است ؟ مگر امام زمان در رأس
محور اعتقاد ما قرار ندارد؟ پس چرا اینقدر غافلیم .
بیائیم باور کنیم که در آخرالزمانیم آنھم چھارده قرن است . چگونه است که امّت دین آخرالزمان اینقدر در
نسیان بسر می برد . اگر ھمین فردا ناجی ظھور کند تکلیف ما چیست؟ آیا باید استغفار کنیم؟
از جھل و بی معرفتی و بدبختی و بن بست ھاست که مردمان به این ساده گی به دام دجّالان وشیادان
می افتند که دزد مال و ناموس و ایمان مردمند. بیائیم و برنامه ھای دجّال شناسی در تلویزیون بگذاریم
تامردم این نوع کلاه برداران و یا دیوانگان را ببینند و خود قضاوت کنند. این کمترین کاری است که باید کرد.
ھرگاه دروغی فراگیر شد دال بر حقیقتی است . امروزه دکان رمّالان و دعانویسان بسیار شلوغتر از اطباء
و مشاوران است. بیائیم و این واقعه را درک و بررسی کنیم . و اتفاقاً اکثر مراجعه کنندگان به این شیادان
که تعدادشان از اطباء ھم بیشتر است طبقه تحصیل کرده می باشند که پولھای کلانی ھم می پردازند .
بیائیم این پدیده را معنا و فھم کنیم زیرا با بستن این دکانھا و دستگیری شیادان ھیچ مشکلی حل نمی
شود و مستمراً بطور تصاعدی بر تعدادشان افزوده می شود زیرا مراجعه کننده ھایشان مستمراً در حال
فزونی ھستند. بیائید و این جماعت اعم از رمال و جن گیر و دعانویس را بھمراه مراجعه کنندگانشان در
رسانه ملی بشناسانیم و این درد و جنون و مالیخولیای ملّی را پنھان نداریم تا مثل مسئله اعتیاد و ایدز
بناگاه به انفجار و فاجعه نرسد. این شیادان برای مردمان بی خاصیت ھم نیستند و گرنه مردم آنقدر ھم
احمق نیستند . بیائیم این خواص را فھم و معرفی کنیم . یکی حامل شمشیر امام زمان است ، دیگری
دستمالی از او دارد و تبرّک می کند و برای امام زمان پول جمع می کند و زنی ھم ادعا دارد که اصلاً
ھمسر امام زمان است و ...... و این جریان روز به روز شدیدتر و مسری تر می شود آیا نباید ھیچ فکر
علاجی نمود . آیا سرکوب بس است؟
و کلام آخر اینکه علمای دینی بایستی در رسانه ملی شناخت امام زمان را به مردم عرضه کنند وگرنه
ھیچ نکرده اند.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 36

۱۳۹۶ آذر ۲, پنجشنبه

آخرالزمان عشق


آخرالزمان عشق
عشق یعنی ایثار . و عشق کامل یعنی بخشیدن ھستی خویش به غیر . و این ھمان واقعه خلقت عالم و
آدم است . و عاشق ھمان خداست که ھستی خود را به غیر خود ( عدم ) بخشیده و عدوترین این غیرھا
یعنی آدم را خلیفه خود کرده و صورت و روح و علم خود را به او داده است و خود بر عرش فنا مستقر شده
است . ھر گاه این عشق و ایثار پایان یابد عمر عالم ھستی نیز به پایان آمده است . و ما در عرصه به پایان
رسیدن عشق ایثاری ھستیم که عرصه تنھائی انسان است .
و امّا عشق خدا را پایانی نیست زیرا عشق ھمان خداست . و امّا عشق دو صورت و مرحله دارد :عشق
نزولی و عشق عروجی ! مثل نزول و عروج روح ! خداوند به انسان ھستی بخشیده تا او را بشناسد و
سپس به این عشق پاسخ گوید تا بتواند مقام و گوھرۀ خدائی خود را بداند و بیابد و بشود و به حقّ
خلیفه او گردد . و این مرحله دوم عشق است که انسان را بخود می خواند تا ھستی اش را به صاحبش
رجوع دھد .مرحله اول ھمان مرحله« انّالله » است و مرحله دوم « انّا الیه راجعون »میباشد. این ھر
دو مرحله واقع می شود ولی بسیار اندکند که مرحله دوم را درک و تصدیق نموده و به اراده خود بسوی
او بازگردند و ھستی خود را تسلیم خداوند نمایند . این مرحله تنھائی انسان در میان مردم است و
ھیچکس تنھائی را دوست نمی دارد الآ مخلصان عشق .
عصر آخرالزمان عصر « انّا الیه راجعون » می باشد یعنی مرحله پاسخگوئی انسان به عشق خدا .
مرحله رجوع به منشأ عشق و علت وجود . و این عصر آخرالزمان عشق است که صورت قھری عشق
می باشد و عشق قھارانه . در مرحله اوّل خداوند بسوی انسان آمده و در مرحله دوّم انسان بایستی به
سوی او برود . و این عرصه قیام و قیامت عشق است تا وقوع قیامت کبری که رویاروئی با حضرت عشق
و جمال وجود واحده می باشد .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 23

۱۳۹۶ آذر ۱, چهارشنبه

معماي خود - ارضائی جنسی


معماي خود - ارضائی جنسی
خود – ارضائی جنسی از آن نوع مسائلی است که در قلمرو اخلاق و علم ھرگز پاسخی روشن
نداشته و یکی از واکنشھای طبیعی و مزمن در بشر است و دارای دو زمینه و علّت است : شھوانی
و عاطفی . و این دو توأمان در این امر دخیل ھستند زیرا فراوان ھستند کسانی که بعد از ازدواج ھم
به این عمل ادامه می دھند. و حتّی بسیارند کسانی که بعد از ازدواج ھم به این کار روی میکنند .و
این امر دال بر قحطی عاطفی و ناکامی در رابطه صمیمی با ھمسر است. خود – ارضائی به لحاظ
اخلاقی و شرعی نمی تواند کاملاً منع شود زیرا چه بسا موجب ارتکاب به زنا می شود که یک گناه
کبیره است و در این خود – ارضائی یک امر اخلاقی برای پیشگیری از گناه محسوب می گردد .
قحطی جنسی و یا عدم رضایت عاطفی در رابطه جنسی علت شھوانی آن است ولی احساس
تنھائی و انزوا و عدم رابطه عاطفی و قلبی با جنس مخالف علت روانی این امر می باشد . و فرد در
خود – ارضائی از فشار ناشی از این دو قحطی موقتاً رھا می شود . از این منظر خود – ارضائی
نوعی خود – درمانی و خویشتن داری از زنا نیز محسوب می گردد ھر چند که ادامه طولانی مدت و
عادت به این امر بتدریج عوارض جسمانی و عصبی و روانی حادی بھمراه دارد لذا در بلند مدت نمی
تواند دارای خیر و فایده ای اخلاقی یا بھداشتی و روانی باشد . خود – ارضائی در بلند مدت مانع تلاش
انسان برای برقراری رابطه عاطفی و ھمچنین مانع ازدواج و مانع تلاش برای رفع مشکلات در روابط
عاطفی است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 174

۱۳۹۶ آبان ۳۰, سه‌شنبه

علم آخرالزمان


علم آخرالزمان
آخرالزمان به معنای به پایان رسیدگی جریانھاست زیرا ھر جریانی ،موجی از حرکت زمان است .
امروزه بن بست ھا موضوعی و فنّی و عارضه ای نیستند بلکه ذاتی و تاریخی و سیستماتیک وساختاری
ھستند درست مثل مسائل و مشکلات یک انسان پیر که پایش لب گور است . مشکلات و بن بست ھای
او اقتصادی و سیاسی و فیزیولوژیکی و فلسفی و اعتقادی و روانی نیستند بلکه تاریخی و ساختاری
ھستند .
برای شناخت بن بست ھای جھان مدرن بایستی معنای آخرالزمان را دریافت و برای چنین شناختی
بایستی زمان را در دو قلمرو جھانی و انسانی درک نمود . امروزه ھیچ علمی اساسی تر و مبرمتر از
شناخت ماھیت زمان طبیعی و تاریخی و انسانی نیست . زمان مورد نظر ما زمان متافیزیکی و روحانی
است که البته در بطن زمان نجومی نیز قابل درک باشد . این زمان را جز از طریق درک و باور و تجزیه و
تحلیل تاریخی که درکتب و روایات مذھبی موجود است نمی توان مورد مطالعه و تفکّری عقلانی قرارداد
منتھی بر اساس شناختی که از نفس و روان انسان در تاریخ و در زمان حال حاصل می آید . یعنی زمان و
تاریخ مقدس بر مبنای معرفت نفس و بر موضوعات جاری درجھان مدرن.
زمان شناسی ، غایت شناسی و جریان شناسی بر اساس مسائل جاری در جھانی که در آن زندگی می
کنیم .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 26

۱۳۹۶ آبان ۲۹, دوشنبه

نسخه اي براي امراض زنانه


نسخه اي براي امراض زنانه
در یک کلام ھمه امراض زنان برخاسته از جدالشان با ذات و ھویت و وظایف زنانگی آنھاست که خداوند
در خلقتشان نھاده است . و اگر زن مدرن بیمارترین زن کل تاریخ است بدان معناست که زن ھرگز تا
این حد با زن بودن خود در جدال و انکار نبوده است و زن بودنش را خوار نداشته و لعنت نکرده و لذا در
جھت مردوار شدن تلاش نموده و بازیچه فلسفه شیطانی برابری با مرد گشته است و خود را جسماً
و روحاً عقیم و ناھنجار و معذب کرده و لذا ھرگز امکان ھمسریت و مادریت نیافته است ھر چند که
شوھرھا نموده و بچه ھا زائیده باشد . از رایج ترین امراض روانی چنین زنی افسرده گی و ناتوانی و
بیزاری جنسی و انواع وسواسھا و آلرژیھاست . و بیماریھای ارگان جنسی ھمچون سرطان پستان و
عفونتھای مزمن رحم و انواع تومورھای دستگاه تناسلی نیز از مشھورترین امراض یک زن ضد زن
است که وظایف زناشوئی را در شأن خود نمیداند و خانه را برای خود زندان میکند و لذا دچار انواع
مفاسد اخلاقی می گردد و مبدّل به موجودی کینه ای و بخیل و متشنج و روانی می شود و نھایتاً در
جھت انتقام خود از مرد مبدّل به یک روسپی می گردد. ترک این مخاصمه کافرانه زن با ذات زنانگی
خود که بصورت انکار ولایت شوھر و گریز از وظایف زنانگی بروز می کند تنھا راه علاج ھمه دردھای
بی درمان زن است . مادر تجربه درمانی خود با تکیه بر این حقیقت موفق به درمان بسیاری از امراض
مزمن و لاعلاج زنان شده و لذا این یک نسخه نظری و نسیه نیست .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 176

۱۳۹۶ آبان ۲۸, یکشنبه

افسرده گی (بیماري عصر مدرنیزم)


افسرده گی
(بیماري عصر مدرنیزم)

در ھیچ دوره ای از تاریخ ھمچون عصر جدید ، بشر بازی و عیاشی نکرده است و تا این حد شکم و
زیرشکمش سیر نبوده و نرقصیده است. و با اینحال بشر مدرن، افسرده ترین بشر تاریخ است و لذا
بخش عظیمی از برنامه ھای فردی و حکومتی در جھت سرحال آوردن و شاد نمودن مردمان است و
بودجه ھای کلانی به این امر اختصاص یافته و ھر روزی یک عیش جدید و داروی نشاط آور جدیدی به
بازار می آید ولی گویا فقط افسردگی را حادتر و پیچیده تر می سازد. اینھمه گرایشات تخدیری و
تحریکی و بزھکاریھا نیز درخدمت به عیش آوردن بشر است و بخش عمده ای از مفاسد و بحرانھا نیز
محصول این تلاش مذبوحانه است.
گوئی کسی نمی داند که نشاط و امید وحیات امری قلبی و روحانی است و با این القاعات بیرونی
اتفاقی نمی افتد الا اینکه دل آدمی، مأیوس تر می شود و عقده ھایش شدیدتر می گردد.
ھر عضوی از وجود انسان غذائی دارد و دل نیز غذای خاص خود را دارد و غذای دل محبت است. و لذا
افسرده گی معلول فقدان محبت است و دل انسانھا در قحطی بسر می برد تا آنجا که می میرد
و خودکشی ھای رنگارنگ آغاز می گردد. و کانون محبت خانواده است که در قحطی محبت بسر می
برد و لذا آدمھا ھمه از خانه بیزارند و در خیابان به جستجوی محبت ھستند.
واقعیت اینست که آدمھا از چشم خودشان افتاده اند و ھیچکس حتی قادر نیست که خودش را
دوست بدارد زیرا براستی ھم موجودی دوست داشتنی نیست و گرنه آدمی ذاتاً خودپرست است.
پس آنقدر زشت شده که حتی ذاتش ھم به او پشت نموده است. پس از دیگران توقعی نمی تواند
بود.
دلی که از خدا بیگانه شده باشد از کانون محبت بیگانه است. و آنچه که قلوب ما را از این کانون دور
ساخته افکار متکبرانه و پلید ماست و اعمال زشت ما که محصول طبیعی افکار ماست. تکبر و غرور
حاصل از رفاه و تکنولوژیھا و مالکیت ھا و مدارک و ادعاھای جعلی و آموزه ھای توخالی و دھان پرکن،
قلوب ما را شقی و سنگ کرده است. تلویزیون و ماھواره و اینترنت و تبلیغات، لحظه ای بما مجال
توجه به دلمان را نمی دھد تا حالی ھم از خودمان بپرسیم. و بناگاه احساس میکنیم که دیگر چیزی
در ما نیست و آن نور زندگی است. و آنگاه بجای بازگشتن بخود و اصلاح افکار و امیال و اعمال خود
روی به متافیزیک و دعا و نماز و مدیتیشن و جن و روح و ھیپنوتیزم و .... می آوریم که بیگانگیھا و
دیوانگیھای مضاعفند. نماز ودعا برای دلی که مرده مثل فاتحه خواندن بر اھل قبور است. بجای اینکه
از راه آمده بازگردیم به تزئین و آرایش مرده می پردازیم و یا به جستجوی مقصرھا میپردازیم که چه
کسانی موجب مرگ روح ما شده اند و البته الا خودمان.
آری اینک که ھمه امکانات خوشبخت بودن فراھم است اصولاً کسی وجود ندارد که بخواھد خوشبخت
شود زیرا کل دل وجان و روح ما خرج امکانات شده است. اینک فقط اتوموبیل و موبایل و کامپیوتر و
تلویزیون وآپارتمان ما خوشبخت ھستند و لباسھای ما . ولی در داخل این فضا دیگر کسی نیست.
انسان تبدیل به اشیاء شده است و این یعنی مدرنیزم!
یاد آن بیماری افتادم که یک ملّاک بزرگ بود و بیماریش این بود که ھر چند وقت یکبار کل وسائل
زندگیش را جمع می کرد و آتش میزد و با این روش میتوانست ادامه زندگی دھد. جز من کسی او
را درک نمی کرد.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 189

۱۳۹۶ آبان ۲۷, شنبه

آخر زمان یعنی چه ؟


آخر زمان یعنی چه ؟
اگر زمان ھمان چیزی باشد که ساعت اندازه می گیرد و گردش دورانی زمین موجب می شود مسلماً
ھنگامی پایان می پذیرد که زمین از حرکت باز ایستد یعنی منظومه شمسی فروپاشد و نھایتاً کائنات از
حرکت و نظم باز ایستد . البته چنین وضعیتی بعنوان پایان جھان درھمه مذاھب الھی پیشگوئی شده است
. ولی آخرالزمان در قلمرو ادراک و صفات بشری امری دگراست و وضعیتی کاملاً روحانی میباشد که البته
مقدمه بشری آن قیامت جھانی است . ھرچند که این مقدمه به تعبیر قرآنی پنجاه ھزار سال بطول می
انجامد که این ھمان عرصه آخرالزمان است که در لفظ قرآنی و در نزد خدا به مثابه یک روز است.
و امّا زمان در ادراک و حسّ بشری امری تماماً منوط به انتظار است : انتظار فرارسیدن شب و روز و فصل
و ماه و سال و.... . این انتظار امری تماماً بشری است و چنین انتظاری در ھیچ حیوانی نیست .
در حقیقت انتظار حاصل آرزو و آرمان و امید است و بمیزانی که آدمی یا بدلیل به کام رسیده گی و یا از فرط
اشدّ ناکامی و یاٌس از آرزو و آرمان خود دست می کشد و انتظارش به پایان می رسد دچار وضعیت
آخرالزمانی می شود . و چنین وضعی امروزه در افراد وجوامع بشری کمابیش در حال پیدایش است . این
حالت نوعی وضعیت صفر و رکود است که گوئی حرکت زمان را در بشر به پایان میرساند و لذا گردش زمین
و دگرگونیھا اثری به حال چنین انسانی ندارد . و آنگاه که این انتظار به پایان میرسد ناجی از راه میرسد.
بدون شکّ چنین وضعی در موٌمنان حقیقی دارای ویژگی کاملاً متفاوت ومتضادی است و آن اوج و اشدّ
انتظار است در غایت نومیدی.
بسیاری از نشانه ھای چنین وضعیت روانی در انسان ، امروزه کمابیش در حال روی دادن است : بروز
فزاینده جنون وجنایت ، گرایش به مخدرات ، خودکشی ، رشد فزاینده کفر وتبھکاری .... . که جملگی
محصول یاٌس و از میان رفتن حسّ انتظار و به پایان رسیدن حرکت زمان در روان بشر است . این ھمان
وضعی است که اندیشه را عقیم می سازد و احساس را می کشد و اراده را فلج می کند و ارزشھا دچار
پوچی می شوند و قوانین بی اعتبار می گردند و عھد و وفا ناممکن می آید و.... اینھا جملگی در پیشگوئی
ائمه اطھار (ع) درباره آخرالزمان وجود دارد . وعجیب اینکه این اختلال در حرکت زمان در نفس انسان در
جھان واقعیت بیرونی و نظام طبیعت نیز کمابیش خود نمائی می کند که امروزه شاھدیم.
نشانه ھای آخرالزمان آنقدر محسوس و عینی است که امروزه لامذھب ترین آدمھا را نیز به اعتراف
کشانیده است . آخرالزمان یک واقعیت است و نه صرفاً یک باور مذھبی .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 15