۱۳۹۵ دی ۸, چهارشنبه

آیا سینماي حقیقت ممکن است؟


آیا سینماي حقیقت ممکن است؟

اگر حقیقت ھمان معنائی باشد که ھر کسی از واقعیت متصور است سینما نیز ھمچون ادبیات یا فلسفه
و ھنرھای دیگر می تواند به یاری ھمه اینھا تا حدودی بیانگر حقیقت مورد نظر کارگردانش باشد . زیرا در
جھان سینما ، حقیقت ھمان حقیقت کارگردان است . ولی اگر مخاطبان سینما را ھم که علت پیدایش آن
ھستند به حساب آوریم کل این ادعا و تعریف ، زیر سئوال است زیرا حقیقت تصویر شده در سینما تبدیل
به ھزاران حقیقت منقرد و مستقل از سینما و کارگردان می شود و ھر کسی حقیقت خودش را برداشت
می کند که در بسیاری موارد در تناقض با حقیقت مدّنظر کارگردان است . در اینجا حقیقت سینما و
سینمای حقیقت ھم از سینما و ھم از کارگردانش مجزاست . در اینجا سینما وکارگردان فقط توانسته
است امکان تخیّل آفرینی یا حقیقت آفرینی رافراھم کند . و این یک حقیقت خیالی یا مجازی است که از
واقعیت بھره ای درجه چندم می برد و لذا این خیال یا حقیقت خیال ھم یک ارزش مستعار دست چندم
است که البته در واقعیت زندگی مخاطبانش مؤثر است و گاه سرنوشت ساز .
اولاً اینکه واقعیت سینمائی یک واقعیت مونتاژشده و سانسور شده است که آنھم بواسطه بازیگری ھا و
سناریو و مونتاژ ھای فنی چندین بار تبدیل و تحریف و مسخ می شود و لذا یک حقیقت مالیخولیائی پدید
می آورد که تمام ارزش و قدرت و اعتبارش در میزان ھمذات پنداری مخاطبان است و این عین
مالیخولیاست و اعتبار مالیخولیای حقیقت سینمائی .
و این یک جادوگری آشکار است که در تاریخ بشر بی سابقه می باشد . در واقع سینما ، واقعیت را تبدیل
به جادو می کند و مخاطبانش را طلسم می نماید و این طلسم موجب می شود که نه تنھا مخاطب دیگر
نتواند واقعیت مورد نظر فیلم را در زندگی واقعی خود در یابد بلکه سائر واقعیتھای دیگر زندگی ھم تحت
تأثیر این طلسم و مالیخولیاء مسخ می شوند .
جادوی سینما یک جادوی ھمه جانبه است که جمیع ھوش و حواس و عواطف و اندیشه و اراده مخاطب را
مسخ می کند و لذا موجب پیدایش بشریتی کاملاً بیگانه از واقعیت می شود . این بشریت برای تبدیل
زندگی واقعی خود به یک مالیخولیای سینمائی دست به یک تخریب و خود براندازی ھمه جانبه میزند و
حتی روان خود را بواسطه الکل و مخدّرات و روانگردانھا مسخ می کند تا برای پذیرش یک مالیخولیای
سینمائی آماده سازد .
و بدینگونه جھانی که حاصل می شود نه جھانی واقعی است و نه جھانی سینمائی ، بلکه یک برھوت و
برزخ فزاینده تا سرحد نابودی است .
حقیقت سینمائی ، حقیقت ضد حقیقت است و ھر چه که در جھت متجلّی نمودن حقیقت از سینما تلاش
کند اتفاقاً ضد حقیقت تر می شود مثل سینمای تارکوفسکی و برگمان که جز خودکشی پیام دیگری ندارد.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص161

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.