۱۳۹۵ آبان ۱۰, دوشنبه

فلسفه شکر و کفر


فلسفه شکر و کفر

ھمه ارتباطات و اعمال و تجربیات بشری با ھرکس و ھر چیزی از جمله با خویشتن نھایتاً یا به شکر می
رسد و یا به کفر. و این نھایت انسان در جھان است. یعنی یا به تسلیم و رضا و لذا تشکر می انجامد و
وصال. و یا به انکار و عداوت و لذا کفر می انجامد و فراق و قحطی ابدی که ھمان دوزخ است ھمانطور که
شکر ھم وادی بھشت است. یکی بدبختی و شقاوت است و دیگری خوشبختی و محبت. رابطه انسان در
جھان یا به عداوت با جھان و جھانیان و از جمله خویشتن میرسد و یا به محبت و شکر و وحدت. اولی از
جھان طرد می شود و دست خالی از دنیا می رود و دومی جھان ھستی را به ارث می برد. یکی جھنّم
است و دیگری جنت. جھنم ھمان فقدان وجود است و جنت ھم وجدان وجود. آنکه قصد تصاحب و سلطه
بر جھان و جھانیان را دارد به عداوت با آن میرسد و آنرا از دست می دھد و طرد میشود. ولی آنکه دست
و دل از جھان می شوید و به درون خود میرود و بر جای خودش می نشیند بناگاه کل جھان را در ھویت
بھشتی اش با خود می یابد در درون خود. جھانی که انسان می تواند به ارث برد در درون اوست و این
جھان صلح و محبت و شکر است زیرا لایق انسان است زیرا از آن انسان است زیرا به تعداد آدمیان جھان
ھا وجود دارد به تعداد جان ھا. و ھیچکس جھان دیگران را نمی تواند به ارث برد بلکه درصدد تصاحب جھان
دیگران، جھان خود ھم از دست می رود و اینست کفر.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد دوم ص 155

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.