۱۳۹۵ اسفند ۳, سه‌شنبه

فلسفه تکفیر اندیشه






فلسفه تکفیر اندیشه

براستی معلوم نیست که چرا میزان کفر و ایمان از قلمرو علم به وادی تئوریھای فلسفی کشیده شد . اگر
میزان ما قرآن و عترت است که محک کفر و ایمان بشر نه برداشتھای ذھنی وسخنان فلسفی بلکه راه
و روش و عمل زندگیست.
خیلی عجیب است که مستمراً در تاریخ مذاھب شاھدیم که چه بسیار صاحبان قدرت ویا حتی تبھکاران
کوچه و بازار تماماً بر اساس زنا و ربا و خیانت و مال مردم خواری و شرابخواری می زیستند و ھیچ مرجعی
آنان را تکفیر نکرد و فتوای ارتداد نداد ولی چه بسا مؤمنان پاک وصدیقی که در غایت تقوی و فقر می
زیستند ولی بواسطه فلان سخن و یا ادعای فلسفی در کتاب و یا بالای منبری ، تکفیر و مرتد شدند
و خونشان مباح گردید ، مثل عین القضاة ھمدانی و یا شیخ سھروردی ودیگران.
این واقعه شوم و شیطانی در اکثر مذاھب جھان به چشم می خورد و تا کنون ھم ادامه یافته است
و ھیچکس را ھم یارای سئوال نیست که طبق چه قانونی و بر اساس چه میزانی ، بایستی کفر وایمان را
سنجید .
گوئی که اصولاً از چشم صاحبان تاریخی مذاھب ، کفری بزرگتر از اندیشیدن درباره اسرار و آیات و احکام
و باورھای دینی وجود ندارد و جز این کفر ، ما بقی قابل اغماض است و با شلاق و یا جریمه نقدی منتفی
می شود . این فلسفه شوم برای ما مسلمانان که دارای کتابی ھستیم که خداوند از پس ھر آیه ای
دعوت به تفکر می کند ، مطلقاً قابل درک نیست . این فلسفه شوم از جھان یھود و مسیحیت منافق به
اسلام ھم راه یافت و بلافاصله پس از رحلت پیامبر در ھمه ارکان دینی رخنه کرد.
در حالیکه پیامبر اسلام ، تردید سلمان فارسی را درباره وجود خدا ، از نشانه رشد عرفانی او میداند و به
او تبریک می گوید معلوم نیست که تکفیر فکری و فلسفی و نظری از کجا بر دین ما سایه افکنده و آزاد
اندیشترین دین را مبدل به کارخانه تکفیر اندیشه نموده است.
بی تردید بر اساس معرفت قرآنی ، تکفیر اندیشه ، از جمله نشانه ھای کفر و نامسلمانی است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 86

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.