۱۳۹۵ مرداد ۲۲, جمعه

فرق تقوا و ریا

فرق تقوا و ریا

انسان با تقوا می خواھد خوب باشد و برای خوب بودن تلاش می کند زیرا خوبی را خوب می داند.
انسان ریاکار نمی خواھد خوب باشد زیرا خوبی را بد می داند ولی برای فریب مردم ، خوب نمائی می
کند و لذا از مردم کینه می کند زیرا ریاکاری زجرآور است . اوھمواره اسیر تن خویش است.
انسان ریاکار ھمه را مثل خود ریاکار می داند و اصلاً تقوا و دین داری را ریا کاری می خواند تا وقاحت
واعمال زشت خود را صداقت بنامد.
انسان بی تقوا می داند که ھرگز بواسطه بی تقوائی قادر به دلبری و جلب نظر دیگران نیست لذا
ریاکار و منافق می شود و در دلش از ھمه کسانی که فریبشان داده است نفرت دارد و این ھمان نفرت او
ازخداوند و رسولان خدا و دین است.
انسان بی تقوا ھمواره روابط بی ریای خود را پنھان میدارد و از نزدیکانش مخفی می کند ومستمراً از
نزدیکان و خانواده اش دورتر می شود و اصولاً اجنبی پرست است الّا اینکه خاندانش نیز جملگی ھمچون او
بی تقوا باشند که چنین خانواده ای مھد شقاوت و وقاحت ھستند و جملگی در عین اتّحاد قلباً از یکدیگر
بیزارند و فقط در حضور دیگران تاب تحمل یکدیگر را دارند و بدترین جای جھان ھمان خانه آنھاست که در آن
قرار ندارند.
آنچه که انسانھا را ظاھراً و باطناً به ھم مربوط می سازد تقواست . اساس مدنیت به معنای تجمع
بشری ، ھمان تقواست . یعنی بانیان تمدّن ھمان انبیای الھی بوده اند که بانی تقوا ھستند . واگر جوامع
و تمدّنھای بی تقوا را اسوه جمع تنھایان می یابیم از ھمین روست که ھر کسی در اطاق و آپارتمان
شخصی خود محبوس است وچون جانوران زیست می کند . ولی صورت بیرونی این جوامع ھم بدلیل
رعایت ریاکارانه آداب تقوا پا برجاست که البته بقائی گذراست و محکوم به نابودی می باشد.
انسان بمیزانی که بسوی تقوا و اخلاص در دین میرود تنھاتر می شود زیرا دیگران در حضور او رسوا می
شوند و می گریزند . این تنھائی ھمان امامت است و از ھمین رو امام تنھاترین انسان و غایب از ھمگان
است.
در ھر انسانی دو اراده وجود دارد که یکی امر به خیر می کند ودیگری امر به شرّ . پیروی ازخیر وجود
ھمان صدق اھل تقواست و پیروی از شرّ وجود ھم صدق اھل کفر است . لذا صدق اھل دین ھمان
خویشتن داری است وصدق کافران ھم وقاحت آنھاست.
غایت آرمان موٌمن ھمان صدق کامل است که نابودی کانون شرّ دروجود اوست ھمانطور که آرمان
کافر اینست تا کانون خیر وجودش را نابود کند تا کاملاً در کفرش صادق شود و از دوگانگی و عذاب وجدان
نجات یابد.
صدق در ھر انسانی یک اراده ذاتی است که این اراده یا او را مظھر خیر مطلق می سازد و یا
شرّمطلق می کند . یکی فرشته خود می شود و دیگری شیطان.


از کتاب " دابره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 65

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.