۱۳۹۶ مرداد ۱, یکشنبه

اعتقاد و تمدن


اعتقاد و تمدن
اعتقاد از« عقد » به معناي عھد و پیوند و وفا به چیزي است . و اين اساس ھمه ارزشھاي انساني است
و اصلاً مھم نیست كه موضوع اعتقاد چه امري باشد . به ھمین دلیل مثلاً يك كمونیست يا نیھیلیست متعھد
در عمل و خلق و خويش مسلمان تر از يك مسلمان (موروثي) غیر متعھد است .
بزرگترين وزيباترين ارزشاخلاقي ھر كسي در جامعه ھمان « وفا »است و شايد وفا اساس ھمه ارزشھاي
اجتماعي ديگر باشد . و امّا وفاي بیروني برخاسته از يك وفاي دروني انسان به چیزي در خودش و با
خودش مي باشد . و اين ھمان عنصر اعتقاد است كه جھاني ترين ارزش بشر است و فراسوي اعتقادات
قرار دارد و در عین حال حق ھر نوع اعتقادي را ھم ادا ميكند.
بدون ترديد موضوع مورد اعتقاد ھر چه كه پايدارتر باشد آن اعتقاد ھم ريشه اي تر و لذا صفات برخاسته از
معتقدش ھم انساني تر و با وفاتر است . بايد بدانیم كه وفا در قلمرو روابط اجتماعي ھمان اصل و اساس
مدنیت به معناي گردھمائي بشر است . پس اين يك اصل صرفاً اعتقادي خاص نیست و يك اعتقاد جھاني
و مدني است . موضوع مورد اعتقاد ھر چه كه غیر دنیوي تر و معنوي تر باشد معتقدش ھم با وفاتر و لذا
متمدن تر و قابل اعتمادتر است . بنابر اين اعتقاد به رفاه يا علم و تكنولوژي نمي تواند عھد و وفائي پايدار
پديد آورد زيرا ھر روزه صورت و مفھوم رفاه و قوانین علمي و فني در حال تغییر و ابطال است . بنابراين
اعتقاد علمي يا فلسفي ھرگزمولّد عقد وعھد و وفا نمي تواند بود . و كلاً اعتقاد به امور ذھني كه ھمواره
دستخوش تئوريھا و علوم و فنون گذرا و باطل شونده است قادر به معتقد ساختن يعني متمدن نمودن
و انسان نمودن نیست . يا اعتقاد به آزادي نمي تواند اصولاً اعتقاد باشد زيرا آنچه كه امروز آزادي فھم مي
شود فردا اسارت است . اعتقاد به چیزي كه ھر چه بیشتر از دسترس تغییر و تبديل و كون و فساد خارج
باشد پايدارتر است . حتّي اعتقاد به عشق ھم نمي تواند معتبر باشد زيرا ھر لحظه به نفرت ميكشد .
فقط اعتقاد آنھم باور قلبي به خداست كه مولّد عھد و وفائي جاويد است و مولّد رابطه و تمدني انساني .
باور به ھستي كسي كه نیست مولد جاودانگي است .

از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 70

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.