۱۳۹۷ اسفند ۲۴, جمعه

طلاق،حق طلاق،طلاق عاطفی

راز پس پرده طلاق
ھمه قضات امر زناشوئی و طلاق به خوبی می دانند که ھمه طلاقھا بدون استثنا یک دلیل دارد وآن عدم تمکین جنسی زن و یا ناتوانی جنسی مرد است. درباره ناتوانی جنسی مرد نیز بندرت کار به طلاق می  نجامد و اگر ھم چنین شود عمدتاً از جانب مرد است و نه زن زیرا زن معمولاً در ناتوانی جنسی مرد  دچار یک احساس قدرت و برتری و سلطه ویژه می شود که برایش به طرزی شیطانی ارضا کننده است و از این ضعف مرد صدھا امتیاز ناحق می گیرد.
در مواقعی که مرد طلاق می گیرد تماماً بواسطه عدم تمکین جنسی زن می باشد و مابقی امورجملگی بھانه ای بیش نیستند. و امّا عدم تمکین جنسی زن بدان دلیل است که زن تا مرد را وادار به پرستش  خود نکند به وی تن درنمی دھد و اگر ھم تن در دھد با چنان سردی و اکراھی است که مرد را از برقراری رابطه منصرف می نماید و دچار بی میلی می سازد.
زن متکبر که در واقع ھمان زن کافر است دشمن ھمه علایق قلبی و باورھای دینی مرد است حتی اگر خودش ھم مؤمن باشد ولی دشمن ایمان ومعرفت و معنویت مرد است ولذا خداوند زنان را دشمنان آشکار ایمان مرد نامیده است .زنی که تمکین جنسی نمی کند تدریجاً جسماً و روحاً رنجور شده و به لحاظ اخلاقی نیز تباه می گردد.
در اینجا مرد مواجه با بزرگترین و شاقه ترین امتحان در دین است که آیا پا بر روی ایمان و حقوق حقه
خود بگذارد و لحظه ای به ارضای جنسی برسد و یا اینکه زن را دچار تحریم جنسی نماید و ایمانش را
حفظ کند . مردانی که ایمان و حقوق خود را برای لحظه ای شھوت زیر پای می نھند دچار قحطی شھوانی شده و به عذابی آتشین مبتلا گشته و بطور روزافزونی به دریوزه گی زن می پردازند و کل ھویت و عزت و شرف خود را از دست می دھند و به پیروی از کفر زن به جھنم می روند و زن را نیز دیوانه کرده وبه فساد میکشند و خود نیز بواسطه قحطی عاطفی بسوی مفاسد اخلاقی میروند.
در قرآن کریم تمکین جنسی زن، اصل اول دینی اوست و زنی که این اصل را رعایت نکند کافر است
و لایق تنبیه و نھایتاً طلاق می باشد.

از کتاب " دائرة المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 22
===============
طلاق : بهترین یا بدترین اقدام ؟

طلاق اگر به نیّت نجات دین و عصمت و اعتلای شرف و معرفت باشد بھترین و نجات بخش ترین اقدام
زندگی فرد است . ولی اگر برای بولھوسی و اشاعه ھرزه گی باشد تباه کننده ترین واقعه در زندگی محسوب می شود . و ھر طلاقی بر یکی از این دو اساس رخ می دھد .و نیز در ھر طلاقی آن طرفی که طلاق می خواھد و بر آن اصرار می ورزد مسئولیت واقعه راخواه ناخواه بر دوش میگیرد . لذا ھر فردی در واقعه طلاق یا براستی خوشبخت و سعادتمند در دو دنیا می گردد و یا تباه شده ودر غایت شقاوت ساقط می شود .
طبق آمار و روان شناسی طلاق در اکثریت قریب به اتفاق موارد زنان خواھان و باعث طلاق می باشند زیرا غریزتاً مرد در مقام عاشق و دلداده و مسئول زندگیست و بندرت خواھان طلاق است مگراینکه برای نجات عصمت و شرف و احیای دین باشد . و چون زن اصولاً در مقام محبوب قرار دارد طرح  طلاق ھمواره بعنوان یک ناز و باج گیری و تھدید مورد استفاده است و چه بسا در یکی از این نازھا وتھدیدھا براستی طلاق رخ می دھد و زن تا به آخر عمرش توان باور این واقعه را ندارد و بوضوح می بیند که بعنوان عذاب نازش مبتلا به این واقعه شده است .
در اکثریت قریب به اتفاق طلاق ھا ، اصولاً زن بازنده است زیرا یک زن مطلقه آن گوھرۀ محبوبیت را
ذاتاً از دست می دھد و از چشم ھا و دل ھا می افتد و این راز بدبختی زن است زیرا تمام احساس وجود زن در محبوبیت او در دل یک مرد نھفته است و زن مطلقه اصولاً این احساس را از دست می دھد مگر اینکه براستی برای نجات عصمت خود طلاق گرفته باشد که امری بسیار نادر است .
ھر طلاقی برای ھر یک از طرفین یا برای نجات دین و عصمت و شرف فطری است و یا برای رھائی از
آن و توسعه ھرزه گی . و از این دو حالت خارج نیست . لذا طلاق یا بھترین واقعه و اقدام در زندگی است و یا بدترین آن . یا سعادت بخش است و یا ویرانگر و تباه کننده .

از کتاب " دائرة المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 56

==========================
علل محوری طلاق و عدم ازدواج جوانان
۲۵ -اینست که امروزه دیگر به ندرت زنی برای آبروداری ازدواج می کند و به خاطر حرف مردم به زندگی نکبت بارش ادامه می دهد زیرا آن آبرو و حرفها دیگر از اعتبار افتاده است و این از خاصیت جامعه صنعتی و ارتباطات مدرن است.

۲۶- و بندرت مردی فقط برای اینکه یک ظرف تخلیه شهوت به طور آماده در خانه داشته باشد به زناشوئی تن می دهد و آنرا تحمل می کند. زیرا روابط آزاد جنسی در همه جا فراهم است که ارزانتر هم هست.
۲۷-- و به ندرت زنی فقط به خاطر داشتن یک سرپناه و شام شب تن به ازدواج و استمرار زناشوئی می دهد.

۲۸- و به ندرت زنی فقط به خاطر آتیه و بازنشستگی ازدواج می کند و ادامه اش می دهد زیرا بیمه ها این کار را می کنند و نیازی به شوهر نیست.
۲۹- تمکین جنسی زن هم که از اساس زناشوئی و از وظایف ذاتی زن در زندگیست در حال انقراض است زیرا زن دیگر مجبور به حفط زناشوئی اش نیست پس در این وظیفه هم اجباری نمی بیند و همین امر امروزه از علل محوری طلاق است.
استاد علی اکبر خانجانی 
کتاب" فریاد زن"
==========================
معنای طلاق
و در هیچ عرصه ای همچون زناشوئی، عشق و منطق به چنین ورطه ای از امتحان و تباهی و تعالی نمی رسند. به همین دلیل است که حتی آنچه که طلاق نامیده می شود نه بمعنای نابودی رابطه زن و شوهر است بلکه همانطور که واژه « طلاق » نشان می دهد به معنای « مطلق » شدن این رابطه است یعنی پاک و ناب و جاودانه شدن. و این عشق است که از دام ماده رهایی یافته است تا انسان مخاطب خود را نیز نجات دهد...
. بنابر این کسی که همسر یا معشوق را مقصر و گناهکار و خائن می داند به همان شدت که ابله است و دروغ می گوید راست نیز می گوید. در اینجا حقیقتی طلسم گونه قرار دارد که بسیار فراتر از راست و دروغ است و بسیار فراتر از اینکه حق با کدامیک از طرفین است. و فقط یک عارف عاشق از پس این حقیقت بر می آید یعنی کسی که راستی این دروغ و دروغ بودن این راستی را می بیند و از آن فرا می رود.

استاد علی اکبر خانجانی 
کتاب شناخت شناسی ص ۷۹

====================
طلاق عاطفی
۱۳۴- ... زنانی که جز شوهران خود هر مردی را به دل خود راه میدهند چرا که نمی خواهند تحت اراده و ولایت شوهر باشند. اینان چه بسا حتی در رابطه جنسی هم تمام تلاش خود را می کنند تا شوهر بر دلشان رسوخ نکند. و این زمینه زنای باطنی است آنهم در آغوش شوهر! این عذابی عظیم است تا آنجا که زن بکلی از میل به همخوابگی با شوهر نفرت می یابد و این سرآغاز طلاق باطنی است که موسوم است به طلاق عاطفی!

۱۳۵- این اسرار مگو را عیان کردیم تا دیگر جای هیچ بهانه ای نباشد و زن بداند که مشغول ارتکاب چه جنایتی در حق خویشتن است....

استاد علی اکبر خانجانی
کتاب فریادِ زن

دانلود کتاب از :
https://t.me/zanashooee2/109

=========================
جنگ زن و شوهر قبل و بعد از طلاق 
ولی نبردی که بین اراده زن و مرد در جریان است به این دلیل بی پایان و بغایت جدی است که هرگز هیچکدام از این دو اراده موفق به بلعیدن کامل اراده مقابل خود نمی شود و بلکه در جریان این نبرد هر دو اراده بسوی استهلاک و پوچی می رود ولی این استهلاک و پوچی هم پایان و غایتی ندارد و ابدی است.  جنگ زن و شوهر جنگی بی امان است که گاه با پنبه است و گاه با تیغ.  گاه با بوسه است و گاه با کتک، گاه با " عزیزم " است و گاه با " ای بدکاره "!  گاه در رختخواب است و گاه در طلاق.  و این گمان باطلی است که حتی فرض کنیم که در طلاق هم این نبرد پایان می پذیرد حتی اگر هر یک از طرفین به ازدواج دومی تن در دهند. همسر دوم ادامه اولی است هم در واقعیت و هم در خیال. 

استاد علی اکبر خانجانی
کتاب فلسفه وجودی زن ص ۱۳
====================
حق طلاق
همانطور که قبلاً نیز نشان داده ایم حتی در جبری ترین ازدواج ها هم انتخاب در نزد زن است چه در تن در دادن به رابطه جنسی و چه در ادامه زندگی زناشوئی و چه در طلاق. در اینجا مرد سالارانه ترین قوانین مدنی هم در عمل عاجز می ماند. زن اگر قلباً میل به ادامه زندگی زناشوئی نداشته باشد علیرغم هر قانون و عرفی مرد را به طرز بغایت هنرمندانه ای وادار به طلاق می کند و اگر هم قلباً مایل به ادامه زندگی باشد حتی ده هوو را هم پذیرا می شود و این نکته ای بغایت دقیق است که بشر منطقی امروزه از حس و درک و باورش بکلی غافل شده است و به همین دلیل بازیچه حقوق مدنی گردیده و به دنبال شعارهای بی نتیجه و مضحکی به راه افتاده است : حقوق برابری زن و مرد، حق طلاق، حق سقط جنین،حق اشتغال و امثالهم.  
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب فلسفه وجودی زن ص ۱۹

===================
طلاق عاطفی (لعنت الهی)
۳- بدترین تجربه عاطفی بشر در قلمرو قهر و طلاق عاطفی در زندگی زناشوئی است که یکی از مصادیق لعنت شدگی از جانب خداست زیرا که عهد خود با خدا را در امر ازدواج شکسته اند و عهدشکنان از جمله لعنت شدگانند. و این فراق در وصال است و دوری در نزدیکی! زیر نظر بودن ولی مغضوب و مطرود و منفور بودن! و دائماً آتش قهر و غضب را چشیدن است! و اینست لعنت!  «و هیچ یار و یاوری ندارند.»
  استاد علی اکبر خانجانی
کتاب خداشناسی امامیه جلد چهارم ص ۶۵۰
==================

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.