۱۳۹۶ بهمن ۲۷, جمعه

با ناتوانائی هاي خود چه کنیم ؟

با ناتوانائی هاي خود چه کنیم ؟

منظور از ناتوانی این نیست که چرا نمی توانیم کوھی را جابجا کنیم و یا یک روزه میلیاردر و شاه شویم و
دنیا را فتح نمائیم .
مسئله اصلی بشر ناتوانی در قلمرو توانائی است که قاعدتاً باید بتوانیم ولی نمی توانیم این ھمان جنبه
از ناتوانی است که موجب حقارت ما در نزد خود و دیگران است و جرم و گناه محسوب می شود و مطرود
فرھنگ عمومی می باشد مثل ادای نظم و نظافت یا حفظ حیا و حرمت و انجام وظایف عادی روزمره و
برقراری رابطه ای عرفی و پایدار با آدمھای محیط زیست خود و تأمین حداقل معیشت . این ناتوانی در
قبال بایدھای عرفی و شرعی و فطری و اخلاقی و عقلی است . چرا در قبال عقل و وجدان خود ناتوانیم ؟
چرا نمی توانیم راستگو باشیم چرا نمی توانیم خویشتن داری کنیم ؟
بسیاری کارھا را نمی خواھیم و لذا نمی توانیم و بسیاری دگر را ھم می خواھیم و نمی توانیم . این
دسته دوم معلول دسته اول است . این نتوانستن حاصل آن نخواستن است . این نتوانستن که گاه بسیار
مضحک و کودکانه است عذاب آن نخواستن است . مثلاً ھر معتادی واقعاً می خواھد ترک کند و نمیتواند
. این نتوانستن عذاب نخواستن بسیاری از اصول عقل و دین و وجدان است . این ناتوانی از اراده است و
ارادۀ بشر محصول بیرونی از عقل و وجدان است . آنکه وجدانش را زیر پا می نھد بی اراده می شود .
بازگشت به عقل و وجدان بازگشت به اراده است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی ج چهارم ص 223

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.