۱۳۹۶ فروردین ۱۷, پنجشنبه

چرا دوست برتر از فامیل است؟


چرا دوست برتر از فامیل است؟

این بزرگنرین معمای ھمه خاتوده ھاست و تلخترین حقیقت فامیلی می باشد . با اینکه ھر کسی در
دوران جوانی اش یک دوست داشته که وی را از ھمه اعضای خانوده اش دوست تر می داشته و برتری
می داده است و محرمتر می داشته ولی حالا که نوبت خودش رسیده و پدر یا مادر شده است تاب تحمل
دوستان فرزندش را ندارد و آنها را بزرگترین دشمن و ھووی خود می داند نه به لحاظ نگرانی اخلاقی بلکه
به لحاظ احساس حقارت عاطفی . چرا ؟
چرا دوستی و محبت بسیار ابتدایی اجانب برتر و لذیذتر از حتی جانفشانی اعضای خانواده و فامیل است
؟ چرا خدمات اعضای خانواده و نژاد ھرگز به دل نمی چسبد و یک سلام از جانب بیگانگان اینقدر عزیز
است ؟ راز بیگانه چیست که گاه آدمی تمام ھستی اش را فدای او می کند . چرا انسان ذاتاً غیر را بر
خویش ترجیح می دھد ؟ البته این از خصائل دوران جوانی است و آنگاه که ھنوز ازدواج و فرزند و خانواده
ایی پدید نیامده است .
جدای این امر که محبت و خدمت درون خانواده و نژاد بر منّت و توقعات است و لذا بر دل نمی نشنید . این
راز خلقت آدم نیز می باشد چرا که خداوند یک غیر را از عدم ، آدم نمود و جانشین خود کرد و راز خلقت
جھان ساخت و خویش را فدا نمود . این راز کفر آدمیان نیز می باشد که حاصل نسیان است . بھرحال راز
ھستی بر دوستی استوار است آن ھم دوستی با غیر بخصوص که آن غیر یک دشمن باشد . و آدم تا
زمانی که جوان است و ھنوز به دام دنیا و مالکیت ھا و نژاد پرستی ھا نیفتاده و فطرت خود را از یاد نبرده
و روح خدا را در خود حاضر می یابد و دم الھی را احساس می کند اھل دوستی است و جز دوست نمی
شناسد و دوستی بیگانه را بر ھر خویشی ترجیح می دھد زیرا نژآد قلمروی ظلمت و توقعات ناحق و
مالکیت ھا می باشد و دین خدا بزرگترین دشمن نژاد پرستی است ھمانطور که نژآد پرستی بزرگترین
دشمن دین خداست . عشق به یک بیگانه یک عشق الھی و از اخلاق خدا در خلقت آدم است . ھمین که
آدمی فقط با بیگانه می تواند درد دل کند و اعتماد نماید دال بر رجحان حق غیر بر خویش است. ھیچ کس
نمی تواند خود را دوست بدارد .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 209

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.