منطق و اخلاق
انسان مؤمن کسی است که اصول اخلاق را ذاتاً خوب و واجب و برحق می داند و برای درستی آن ھرگز
علت و دلیل و فایده ای نمی جوید. ولی انسان کافر را صدھا دلیل علمی و اجتماعی و بھداشتی ھم به
اخلاقیات مؤمن نمی سازد. اصلاً ایمان خود علت اخلاق و منطق آن است و کفر ھم منطق بی اخلاقی و
تبھکاری می باشد.
ھر چند که برای اخلاقیات دلایل منطقی فراوانی وجود دارد که مؤمن را مؤمن تر میسازد ولی از آنجا که
منطق علیّت فقط در قلمرو حیات دنیا کاربرد دارد کافران را ارضاء نمی کند و ھمه فواید اخلاق ھم در قبال
شاقه بودن طبیعی جھاد نفسانی، کفایت نمی کند. و علاوه براین در ھر نظام منطقی نیز استثنائی وجود
دارد و ھمان یک استثناء برای رد کل نظام به لحاظ عقلانی کفایت می کند.
بنابراین چیزی مطلق و خدشه ناپذیری که منطق اخلاق باشد وجود ندارد درست به ھمین دلیل آنانکه
دارای ایمان قوی نیستند ھمواره برای ھر حکم اخلاقی یک استثناء پدید آورده و یک حکم ضد اخلاقی
مصلحتی ایجاد می کنند مثل دروغ مصلحتی که یک پدیده ای در درون اخلاق و باورھای دینی است که
کل نظام اخلاقی را ناکار آمد و بازیچه کرده است.
بنابراین در پاسخ به این مسئله: « چرا صدق خوب است » باید گفت که صدق در ذاتش خوب است و برای
مؤمنان خوب است زیرا فقط مؤمنان قادر به انجامش ھستند چون ذاتاً آنرا خوب می یابند. برای درستی
اخلاقیات ھمانقدر که دلایل مثبت وجود دارد دلایل منفی ھم ھست. اصول اخلاقی ارزشھائی فی نفسه
و ذاتی اند و درست مثل معنا و باور به خداوند ھمانقدر که قابل اثبات ھستند قابل نفی نیز می باشند و
اینست که ھیچکس بواسطه منطق به خدا ایمان نیاورده است. خدا در کسی که نیست، نیست و اخلاق
ھم نیست.
حتی خود منطق ھم چنین است و آدمھای بی منطق ھمواره به زور پناھنده می شوند.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد دوم ص 160
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.