زندانی سیاسی کیست؟
زندانھای سیاسی جھان مملو از آزادیخواھان است در انواع و درجاتش.
و امّا آزادی چیست كه از برایش اسارت پذیرفته می شود آنھم اسارت با شكنجه و اشدّ خفت وخواری
و زجر وبیماری و تنھائی و خفقان . آیا در اینجا براستی یك معمای لاینحل و غیر قابل فھم حضور ندارد ؟
می گویند كه ما برای آزادی دیگران به زندان می رویم و آزادی خود را فدا میكنیم تا شاید و آنھم شاید
دیگران روزی به آزادی برسند . آیا اینطور نیست ؟ آیا ھمین پاسخ نیز دارای یك تناقض بزرگ نیست ؟
در اینجا مسئله ھمان عشق به آزادی دیگران است . آیا این یك واقعیت راستین است ؟
من كه بخاطر لقمه نانی كه به ھمسر و فرزندانم می دھم آنان را خفه میكنم و امكان كمترین اجازه آزادی
فكر وحرف زدن و قضاوت نمودن را به آنان نمی دھم و ھر كه سخن بر خلاف باور و میل من بر زبان آورد اگر
بتوانم اعدامش میكنم ، پس چگونه ممكن است برای آزادی احتمالی مردم ، آزادی نقد خود را قربانی
كنم ؟ و آنگاه كه از زندان بیرون آمدم به خون خلایق تشنه ام . آیا اینطور نیست ؟
پس مسئله چیست ؟ آیا جنونی در كار است و یا سوء تفاھمی و یا فریبی و یا مكری و یا ....؟
بھر حال آدمی ھمواره دیگران را مانع آزادی خود می داند كه حكومت ھم یكی از این دیگران است كه
مانع آزادیھای بزرگ فرد است كه این آزادی به قصد سلطه بر دیگران است در مراتب.
و امّا آزادیخواھی در قلمرو بیان دارای دو انگیزه است : برون افكنی اندیشه و سلطه بر اذھان مردم ! برون
افكنی اندیشه بخودی خود نیز ھدف نیست بلكه ھدف ھمان سلطه بر اذھان مردم است وگرنه آدمی با
نوشتن برای خودش ھم می تواند برون افكنی كند .
آدمی به زندان می رود تا شاید از این طریق به مقصود خود برسد.
عشق معرفی خود به دیگران ! این نیز انگیزه بر حق تر دیگری برای آزادیخواھی در عرصه بیان است .
معرفی برای پرستیده شدن و دوست داشته شدن ! آیا برای محبوب بودن راه دیگری ھم وجود دارد ؟
محبوبیت در نزد خدا!
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.