« فلسفۀ 11 سپتامبر »
یازدھم سپتامبر و فاجعۀ برجھای دو قولوی نیویورک مبدل به نقطۀ عطفی در تاریخ تمدن مدرن جھان
گردید . حق این واقعه آنقدر واضح است که ھمه تئوریھای توطئه را بی خاصیت و مھمل ساخته است.
اینکه چنین فاجعه ای کار بن لادن بوده یا توطئۀ صھیونیزم و یا مفرّ امپریالیزم ، چندان تفاوتی ندارد.
نتیجه نھائی این واقعه دو امر مسلم است: ظھور روزبروز اشدّ توحّش و جھانخواری و خونخواری ماھیّت
تمدن غرب و ابطال ھمه شعارھا و مقدسات ریائی این تمدن و ظھور اشدّ دیکتاتوری و خفقان از بطن
جوامع غربی و بروز اشدّ کینه و نفرت این تمدن نسبت به ارزشھای اخلاقی و دینی و عقلی و الھی
و قطبی شدن جوامع بشری در قبال این تمدن به دو کانون کفر و ایمان .
بھرحال این واقعه به اراده و دست ھر فرد یا گروھی که به فعل در آمده نھایتاً امری برحق است و افراد و
جوامع بشری را جبراً بسوی انتخابی واضح و صادقانه سوق می دھد تا یا رومی روم باشند و یا زنگی
زنگ. این انتخاب مستمراً اجتناب ناپذیرتر می آید و جای ھیچ تردید و تذبذب و نفاقی باقی نمی گذارد. این
دو برجی که فرو ریخت ھمچون فرو پاشی دو بت لات ومنات بود. آنچه که فرو ریخت عظمت و قداست و
قدرت مطلقه علم و تکنولوژی بود که بت اعظم این تمدن جھانی می باشد و آمریکائی را که تا قبل از این
واقعه بھشت کافران جھان بود مبدل به جھنم نمود و بلکه ھمه جای زمین را برای جھانخواران نا امن نمود
و کشور آمریکا را مبدل به یک جامعه تماماً اطلاعاتی –امنیتی – نظامی – جاسوسی ساخت و حداقل
آزادی فردی را ناممکن نمود . قداست علم و آزادی باطل شد. ١١ سپتامبر سر آغاز افول تمدن غرب است
یعنی آغاز آخرالزمان این تمدن .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی - جلد پنجم ص 74
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.