عرفان درمانی به زبان ساده
اگرعرفان به معنای خودشناسی است پس عرفان درمانی ھم بمعنای درمان امراض و رفع مشکلات
بواسطه خود فرد بیمار، بیواسطه دارو و ابزار است : درمان خود بخودی .
امراض و رنجھا موجب تشدید و بروز دوگانگی نفس و ھویّت بشر می شوند و فرد بایستی بین این دوئیت
خود رابطه ای برقرار نماید . این ارتباط موجب رفع گرفتاری می شود . ولی خود فرد بیمار قادر به برقراری
چنین رابطه ای در خود نیست و این کار عرفان درمانگر است . این پل ارتباطی بین دوئیت فرد طبعاً از
جنس معرفت است و عرفان درمانگر ھمچون اوئی بین من – توی بیمارقرار می گیرد و من و توی او را
مربوط می سازد. ھر فردی در درون خود دارای دوگانگی من – توئی است و این ھمان حدیث نفس انسان
با خویشتن خویش است . ھر گاه که این حدیث نفس از بین برود و یا ضعیف شود آدمی به لحاظ جسمی
، عصبی یا روانی رنجور می گردد . یک عرفان درمانگر به مثابۀ محدث نفس بیمار فرد است و صدای
بیماری او را در می آورد تا با وجدانش سخن گوید . بنابراین فردی که از طریق عرفان درمانی معالجه می
شود فقط به یک شفای عمیق و ریشه ای نمی رسد بلک دچار بیداری معنوی می گردد و فطرتش زنده
می شود و این ھمان احیای دین است بنابراین عرفان درمانی یک شفای دنیوی و اخروی ، مادی و
معنوی و جسمانی و روحانی توأمان است . عرفان درمانی موجب شفا و حیات دل می شود لذا میتوان
آنرا« دین درمانی » ھم نامید یا « دل درمانی ».این شفا مستلزم اعتماد و باوری عمیق می باشد . به
بیان دیگر می توان عرفان درمانی را ھو – درمانی ( او – درمانی ) ھم نامید به معنای در میان آوردن حقّ،
در رابطه بین ذھن و دل بیمار . زیرا دوگانگی انسان ھمان دوگانگی بین اندیشه و احساس است ،
دوگانگی بین ظاھر و باطن . زیرا ذھن آدمی زبان دنیا و ظواھر زندگی اوست و دل ھم زبان آخرت و معنا و
باطن امور است . در اینجا عرفان درمانگر به مثابۀ پیر و عارف باطن بین است که در عین حال بایستی
جھان بیرون و زمانه و دنیای بیمار را ھم بشناسد و انسانی جھان بین ھم باشد .
و امّا اکثر امراض بشر مدرن عاطفی و ارتباطی ھستند مخصوصاً رابطه و عاطفه زناشوئی . در اینجا
عرفان درمانگر بعنوان ھوی رابطه بین من و توی، زناشوئی وارد می شود و این دو را با یکدیگر به گفتگو و
درکی حقیقی و صادقانه می رساند تا راز دل گویند . او زبان راز نھفته این رابطه است ، ھمچنین روابط
دوستانه و ھر رابطه خانوادگی و اجتماعی دیگر .
عرفان درمانگر باید بتواند به قلمرو رنج بیمار وارد شود و با او ھمدرد و ھمدل شده و در واقع بر جای او
قرار گیرد و این امر مستلزم عشقی کافی به انسان و نجات و سعادت بشر است و ھرگز بواسطه فوت و
فن و رفتارھای نمادین و جملات شاعرانه ممکن نمی شود .
عرفان درمانی به زبانی ھمان شفاعت است ولی شفاعت عارفانه. پس عرفان درمانگر بایستی انسانی
متقّی و مخلص و حق پرست باشد . پس عرفان درمانی نمی تواند امرار معیشت باشد .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص29
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.