عذاب انکار حق
آنکه آگاھانه حقیقتی را انکار می کند این انکار حق او را جبراً بسوی ارتکاب اعمال بر خلاف میلش می
کشاند و بدینگونه اراده اش انکار می شود . آنکه حقّی را انکار می کند خود را انکار می کند و مجبور می
شود اعمالش را انکار کند و کل سرنوشت خود را منکر خود می سازد و بر علیه اراده اش زندگی میکند
و ضد خود می شود . زیرا ھر حقّی ھمانا حقِّی از وجود انسان است و حق وجود است . آنکه حق را انکار
می کند حیات و ھستی اش را بطرزی جادوئی نفی و باطل می سازد و ھمه زحماتش را جنون آسا بھدر
می دھد و گوئی دشمن خویش است و این حق انکار است .
حق وجود انسان معرفت دربارۀ این حق است و تصدیق آن . انسان به این قصد خلق شده که حق را
بشناسد . آنکه بیشتر می شناسد مسئولتر است . آنکه معرفت خود دربارۀ حق را منکر می شود حق
وجودش را و علت ھستی اش را انکار می کند و لذا به ضلالت و حماقتی ھولناک مبتلا می شود .
ھیچ سرنوشتی ھولناکتر و عبرت انگیزتر از کسانی نیست که حق را شناختند و انکار نمودند و حماقت
عذاب این انکار است . عذابی که ھیچ شفا و شفاعتی نمی پذیرد . وجود چنین کسانی قلمرو سلطه
شیطان است و اینان شیاطین مجسم می شوند و مأمور گمراه سازی دیگران ھستند و این گمراه سازی
از طریق القای یأس از رحمت خدا و دین او صورت می گیرد بواسطه برانگیختن احساس ترحّم در دیگران
آنان را از خدا و دین او باز می دارند و به فساد و کفر تشویق می کنند . اینان ھمچون دیوھای افسرده اند
. اینان از یکسو حق را تأئید می کنند به زبان و از سوی دیگر این راه را غیرممکن معرفی می کنند . اینان
محاق حق ھستند .
وامّا انکار حق خود عذاب بخل نسبت به ھدایت مردم است بر اساس آن حق انکار شده .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 200
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.