آیا عشق دروغ است؟
بسیاری از مردمان نهايتاً به اين باور میرسند که عشق تماماً توهّم و جنون و دروغ است. چرا؟ عشق يک لطف و هديه الهی به انسان است تا بتواند با محبت و عزّت و رحمت زندگی کند. و اين امانت الهی در قلوب انسانها دارای حقّی است که اگر ادا نشود از دست می رود و آنگاه اين باور ناحق پیدا می شود که گوئی عشق از همان آغاز دروغی بیش نبوده است. و امّا حق عشق چیست؟ عاشق و معشوق هر يک دارای حقوقی هستند که بايستی متقابلًا رعايت شود. عشق از دل عاشق به معشوق می رسد. يکی از بزرگترين خطری که عاشق را تهديد می کند اينست که خود را خالق و صاحب عشق می پندارد و لذا به معشوق منّت می نهد و عشق را مبدّل به تجارت می سازد و تلاش می کند که تن و روح و اراده معشوق را تصاحب کند. اين بزرگترين ناحقی درباره عشق از جانب عاشق است. و امّا بزرگترين ناحقی معشوق اينست که خودش را قابل پرستش می پندارد و عاشق را به پرستش بی چون
و چرای خود می کشاند. يعنی معشوق درک نمی کند که وجود او بخودی خود مطلقاً قابل پرستش نیست بلکه اين از لطف الهی است که وی را در دل عاشق تا اين حد عزيز نموده است و عاشق را مبدّل به مريد و خدمتگزاری بی مزد و منّت ساخته است. اگر معشوق اين حقیقت را درک و تصديق نکند و متقابلًا به محبت و ايثار عاشق پاسخ ندهد و فقط مصرف کننده ای با ناز و عشوه باشد بزودی اين عشق را از دست میدهد و نهايتاً به اين باور میرسد که عشق از همان آغاز فريبی بیش نبوده است. يکی ديگر از علل تباهی عشق آنست که عاشق توقّع می يابد که معشوق هم بايستی همچون خودش وی را دوست بدارد و اين امری محال است. تصوّر عشق دو جانبه تصوری خطاست الّا در انسانهای عارف و کامل. عاشق، معشوق را همچون خدا می پرستد و معشوق هم بايستی اين عشق را قدر شناسد و ارج نهد و خدمت کند و توقعات نا حق و خلاف عقل و دين از عاشق نداشته باشد و او را مريد نمايد. بايد بدانیم که عشق ، بستر رشد دين و اخلاق و معرفت است و اگر از قلمرو تقوا خارج شود مبدّل به آتش سوزان و ديوانه کننده می گردد و هر دو را به کفر و فساد می کشاند. از عشق، آدمی يا بخدا میرسد و يا به شیطان. يا به بهشت می رسد و يا به جهنّم. بواسطه عشق است که آدمی براستی ره صد ساله را در هر سو، يک شبه طی می کند که يا به عرفان می رسد و يا بهه جنون. همه انبیاء و اولیاء و عرفای بزرگ تاريخ از يک عشق زمینی به عشق الهی رسیده اند. و همه تباه شدگان و دوزخیان روی زمین نیز از يک عشق زمینی که حق را ادا نکردند به جهنّم مبتلا شده اند بهشت و جهنّم دو محصول از برخورد انسان با عشق است. عشق همان خداست. «هرر که عاشق شود و عفّت گزيند هرگاه که بمیرد شهید است» رسول اکرم (ص)
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۶ ص ۱۲۰
و چرای خود می کشاند. يعنی معشوق درک نمی کند که وجود او بخودی خود مطلقاً قابل پرستش نیست بلکه اين از لطف الهی است که وی را در دل عاشق تا اين حد عزيز نموده است و عاشق را مبدّل به مريد و خدمتگزاری بی مزد و منّت ساخته است. اگر معشوق اين حقیقت را درک و تصديق نکند و متقابلًا به محبت و ايثار عاشق پاسخ ندهد و فقط مصرف کننده ای با ناز و عشوه باشد بزودی اين عشق را از دست میدهد و نهايتاً به اين باور میرسد که عشق از همان آغاز فريبی بیش نبوده است. يکی ديگر از علل تباهی عشق آنست که عاشق توقّع می يابد که معشوق هم بايستی همچون خودش وی را دوست بدارد و اين امری محال است. تصوّر عشق دو جانبه تصوری خطاست الّا در انسانهای عارف و کامل. عاشق، معشوق را همچون خدا می پرستد و معشوق هم بايستی اين عشق را قدر شناسد و ارج نهد و خدمت کند و توقعات نا حق و خلاف عقل و دين از عاشق نداشته باشد و او را مريد نمايد. بايد بدانیم که عشق ، بستر رشد دين و اخلاق و معرفت است و اگر از قلمرو تقوا خارج شود مبدّل به آتش سوزان و ديوانه کننده می گردد و هر دو را به کفر و فساد می کشاند. از عشق، آدمی يا بخدا میرسد و يا به شیطان. يا به بهشت می رسد و يا به جهنّم. بواسطه عشق است که آدمی براستی ره صد ساله را در هر سو، يک شبه طی می کند که يا به عرفان می رسد و يا بهه جنون. همه انبیاء و اولیاء و عرفای بزرگ تاريخ از يک عشق زمینی به عشق الهی رسیده اند. و همه تباه شدگان و دوزخیان روی زمین نیز از يک عشق زمینی که حق را ادا نکردند به جهنّم مبتلا شده اند بهشت و جهنّم دو محصول از برخورد انسان با عشق است. عشق همان خداست. «هرر که عاشق شود و عفّت گزيند هرگاه که بمیرد شهید است» رسول اکرم (ص)
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۶ ص ۱۲۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.