برابري : سرّالاسرار تمدن بشري
تمدن به معنای گردھمائی و تجمع افراد بشری ھست که موجب پیدایش مدینه ھا (شھرھا)گشته است
که ھسته نخستین این گردھمائی ازدواج وتشکیل خانواده است . وقتی قرار است که دو نفر یا چند نفر
انسان برای ھمیشه کنار ھم زیست کنند یا بایستی یکدیگر را دوست بدارند ویا بایستی مساوات را رعایت
کنند یعنی برابری نمایند وبطور مساوی وظایف را تقسیم کنند . وقتی عشق ومحبت باشد نیازی به
مساوات نیست وکافیست ھر کسی خودش باشد وتفاوتھا بخودی خود بواسطه گذشت ھا وایثار متقابل
جبران می شود بشرط اینکه محبّت دو طرفه باشد وگرنه فرد اھل محبّت بالاخره خسته می شود ورابطه
از بین می رود . این قاعده از خانواده تا کالبد کل جامعه را در بر می گیرد.
ولی اگر محبت نباشد که اکثراً نیست تلاش برای برابری منجر به جدال فرھنگ می شود وتمدنی که رخ
می نماید تمدن جنگ است وجنگ تمدنھا که جنگ افراد وگروھھای بشری میباشد .ولی اگر تلاشی برای
برابری نباشد وھر کسی بمیزان قدرت واستعدادھایش زیست کند البته تبعیضھا پدید می آید ودوران
بس طولانی برده داری رخ می دھد . بنابراین جنگی جز برای برابری نیست واین جنگ بی پایان است
زیرا این برابری امری تصنعی وتقلیدی وتبعیضی نیز می باشد زیرا قوی تر بایستی خود را مھار کند
ومحدود نماید تا ضغیفتر با او برابر شود . پس برابری علت وعلل جنگھاست که از خانه تا حکومت در جریان
است وذاتاً بی پایان است مگر اینکه ژن بشریت براساس یک نژاد واحدی تبدیل گردد وھمه ذاتاً یکی شوند
واز طبیعت خود تھی گردند . برابری واقعی عملاً مترادف با نابودی انواع است . این مسئله را بطور واضح
تری در جریان برابری زن وشوھر شاھدیم که ھر دو از ماھیت خود ساقط شده وھمین امر اصل ومقصود
بر ابری یعنی گردھمائی وتشکیل خانواده را نابود می سازد . در واقع آنچه که قرار بود گردھمائی را
ممکن کند اصلاً فرد را نابود ساخته ولذا گردھمائی را ھم محال می سازد این تضاد ذات گردھمائی وتمدن
است که بر اساس محبت متقابل نباشد .
می دانیم کل ھر آنچه که دانش و تکنولوژی نامیده می شود از مھمترین محصولات تمدن است وجالب
اینکه در ذات دانش و تکنولوژی ھم آنچه که اساس و محور می باشد علامت ومعنائی بنام تساوی(=)
است که پایگاه نخستین منطق وریاضیات بعنوان مادر علوم وفنون می باشد . وباز می بینیم که این
مھمترین فرآورده مدنی بشر که مدنیت را عملی ساخته وتوسعه می دھد ھمان راز محال وتضاد ذاتی
حضور دارد وبشر برای اجرای علوم وفنونش مجبور به تخریب وتبدیل جھان طبیعت است تاصنعت را پدید
آورد تا بتواند شھرھا را تغذیه کند وتوسعه دھد وسامان بخشد.
وقتی قرار است مثلاً X=Y شود یا بایستی یکی ثابت بماند تا دیگری کاملاً نابود گردد وھمسان آن شود
ویا باید ھر دو از جایگاه وجودی خود خارج شوندتا به ھم نزدیک گردند . بھرحال تساوی بر ذات تخریب
وتباھی عمل می کند . ودر جریان این تخریب وتباھی طبیعت نیز پدیده ھای حیرت آوری مثل ویروسھا
وبمب ھا رخ می نمایند وبجان موجوداتی بنام بشر می افتند که می خواھند ھمه چیز را به ھم تبدیل
وبرابر سازند . لذا می بینیم که انسان متمدن ھم دردرون وروابط خودش با یکدیگر برای برابرشدن در حال
جنگ تا نابودی است وھم از جھان بیرون که به جنون برابر سازی بشر مبتلا شده نیز موجوداتی به انسان
حمله ور می شوند تا او را نابود کنند.
بنابراین درس اخلاقی از این پدیدار شناسی آنست که دست از برابری برداریم وبه دوستی ومحبت روی
کنیم وگرنه بدست خودمان نابود می شویم.
واگر ھم نمی توانیم یکدیگر را دوست بداریم بھتر است دوباره مثل میمونھای اولیه به غارھا وجنگلھا باز
گردیم وبه زندگی جانوری رجعت کنیم . ویا آنقدر برای برابری بجنگیم تا نابود شویم .
از کتاب" دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 99
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.