خوش بینی و بد بینی
خوش بینی انسان در مرحله اوّل زندگی حاصل سطحی نگری و بینش کودکانه و بازیگرانه است و بی
مسئولیتی . انسان بمیزانی که به عمق زندگی وارد نشده خود را عالم و بر آستانه سعادت مییابد و
بواسطه ریای حاکم بر رفتار مردمان نیز ھمگان را زیبا و مھربان و نیکوکار مییابد . ولی ھر چه که بر
تجربه حاصل از مسئولیت و تعمق افزوده می گردد تلخی و تباھی دنیا و اھلش و نیز جھل انسان
درباره خود و مردمان و جھان اضافه می شود و این عرصه بدبینی است. این بدبینی اگر قرین معرفت
نباشد منجر به نفرت و انزجار می شود و کینه جوئی . ولی اگر حق ھر آنچه که ھست و می نماید
درک شود آنگاه عرصه توسل به حق و صبر و ستاری و سکوت است و مھری قھارانه نسبت بخود و
عالمیان .
وقتی انسان ھر امری را از اراده خداوند ببیند صبور می شود و نھایتاً فقط با خدا روبرو میگردد و ھر
شکایتی ھم که دارد به سوی او می برد . این بدبینی حاصل نزدیکی به خدا می شود در حالی که
بدبینی جاھلانه موجب اشد کفر و کینه و جنگ باخدا و خلق است .
حیات دنیوی عرصه بازیچگی بشر است و لذا مولّد بدبینی است چون جز فریب خوردگی حاصلی ندارد
و این فریب محصول دنیای تصنعی آرزوھا و امیال مادی ماست . لذا بدبینی تماماً برخاسته از
بداندیشی چیزی جز ماده پرستی خیالی و آرمانی نیست و اینست که بدبینی منجر به خود بینی می
شود که موجب از دست رفتن اعتماد فرد به خویشتن است . این بی اعتمادی بخود اگر در مجرای
معرفت قرار نگیرد منجر بخود – براندازی جاھلانه و انتقام از خویشتن می گردد و ھمان انواع
خودکشی ھاست که بطور مستقیم و غیر مستقیم رخ می دھد . این بی اعتمادی بخود عذاب سوء
استفاده از دیگران و بد دیدن دیگران و استفاده ابزاری از آنان است .
کسی که از خیر و شر این دنیا بگذرد از قلمرو استھلاک خوش بینی و بد بینی خارج می شود و به
حق بینی می رسد . جھان ھستی بسیار فراتر از منافع و ضررھائی است که از آن توقع داریم . خوش
مسئولیتی . انسان بمیزانی که به عمق زندگی وارد نشده خود را عالم و بر آستانه سعادت مییابد و
بواسطه ریای حاکم بر رفتار مردمان نیز ھمگان را زیبا و مھربان و نیکوکار مییابد . ولی ھر چه که بر
تجربه حاصل از مسئولیت و تعمق افزوده می گردد تلخی و تباھی دنیا و اھلش و نیز جھل انسان
درباره خود و مردمان و جھان اضافه می شود و این عرصه بدبینی است. این بدبینی اگر قرین معرفت
نباشد منجر به نفرت و انزجار می شود و کینه جوئی . ولی اگر حق ھر آنچه که ھست و می نماید
درک شود آنگاه عرصه توسل به حق و صبر و ستاری و سکوت است و مھری قھارانه نسبت بخود و
عالمیان .
وقتی انسان ھر امری را از اراده خداوند ببیند صبور می شود و نھایتاً فقط با خدا روبرو میگردد و ھر
شکایتی ھم که دارد به سوی او می برد . این بدبینی حاصل نزدیکی به خدا می شود در حالی که
بدبینی جاھلانه موجب اشد کفر و کینه و جنگ باخدا و خلق است .
حیات دنیوی عرصه بازیچگی بشر است و لذا مولّد بدبینی است چون جز فریب خوردگی حاصلی ندارد
و این فریب محصول دنیای تصنعی آرزوھا و امیال مادی ماست . لذا بدبینی تماماً برخاسته از
بداندیشی چیزی جز ماده پرستی خیالی و آرمانی نیست و اینست که بدبینی منجر به خود بینی می
شود که موجب از دست رفتن اعتماد فرد به خویشتن است . این بی اعتمادی بخود اگر در مجرای
معرفت قرار نگیرد منجر بخود – براندازی جاھلانه و انتقام از خویشتن می گردد و ھمان انواع
خودکشی ھاست که بطور مستقیم و غیر مستقیم رخ می دھد . این بی اعتمادی بخود عذاب سوء
استفاده از دیگران و بد دیدن دیگران و استفاده ابزاری از آنان است .
کسی که از خیر و شر این دنیا بگذرد از قلمرو استھلاک خوش بینی و بد بینی خارج می شود و به
حق بینی می رسد . جھان ھستی بسیار فراتر از منافع و ضررھائی است که از آن توقع داریم . خوش
بینی و بدبینی دو روی سکه دنیا پرستی و ابزاری دیدن دیگران است .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 95
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.