زن بعنوان « انسان کامل »
سخن بر سر « انسان کامل » در اکثر مکاتب فلسفی و عرفانی جھان اساساً مرد را مخاطب قرار داده
است و به یاد نداریم که ھرگز از زن کامل سخنی به میان آمده باشد. گوئی که زن ذاتاً ناقص است و
قرار بر کمال ندارد!؟
با ھمه انتقادات تیز و تلخی که در این نشریه به زنان عزیز که ھمه مادران و خواھران و ھمسران ما
ھستند روا داشته ایم که تماماً از عشق و مسئولیت است اینک نظریه « زن کامل » را طرح میکنیم
تا مقدمه ای برای سائر مقالات باشد. ھر چند که در کتاب « ماده وجود » طرح اولیه این نظریه را
درافکنده ایم و زن را علت العلل و غایت کمال بشر قرار داده ایم و علاقه مندان را به مطالعه کتاب
مذکور توصیه می کنیم.
اگر کمال مرد در رابطه با زن رخ می دھد ھمانطور که انحطاط او ، کمال زن نیز ھمینطور است. زن
بمیزانی که بر ناز ھزاران توی خود معرفت یافته و بر آن فائق می آید بسوی کمال می رود. نازی که
جوھره ھمان چیزی است که مکر یا کید عظیم زن نامیده می شود که موجب ھلاکت خود اوست که
مرد را ھم بھمراه خود ھلاک می کند زیرا مرد عاشق است از ھر نوع و درجه ای. و از زن رھائی
ندارد.
زن بمیزانی که با خودش در رابطه با مرد به معرفت رسیده و نیاز وجودی اش به ولایت مرد ( حکومت
محبت) را تصدیق و اعتراف می کند بر نازش احاطه می یابد و در مسیر کمال قرار میگیرد تا آنجا که
به مقام عاشقیت میرسد و معشوقیت را زیرپا می نھد. بدینگونه ھر دو جلوه از عشق را در خود می
یابد: عاشقیت و معشوقیت. زیرا معشوقیت و جلوه غریزی و کور عشق در زن است و دارای ھیچ ھنر
و ارزشی نیست ھمانطور که عاشقیت در مرد. ھمانطور که مرد کامل ھم آنست که از عاشقیت بر
گذرد تا به مقام معشوقیت برسد که مقام عارف کامل یا امام است که به مثابه فائق آمدن بر غریزه
عاشقیت خویش است که ھمان غریزه شھوت و مالکیت بر زن است. و فقط در چنین مقامی است که
دوستی بین آدم و حوا ممکن می شود که این کمال بشریت است که جنگ ازلی آدم و حوا را پایان
می دھد. این تماماً قلمرو معرفت نفس و تزکیه نفس است. خود شناسی مرد تماماً جھل و جنون
شناسی اوست و خودشناسی زن ھم تماماً ناز و مکرشناسی اوست. و این از آن است. معرفت مرد
و صدق زن این راه را ھموار می کند.
از کتاب "دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 60
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.