چگونه می توان نفرت داشت؟
( مرگ درمانی)
اگر آدمی ھر آن کل زندگی و روابطش با عالم و آدمیان را از فراسوی حیات دنیا و لحظه ای بعد از مرگ
بنگرد آیا می تواند از کسی نفرت و کینه داشته باشد و قصد کشتن حتی شقی ترین دشمن خودش را
بکند؟ آیا با نگاھی از درون قبر به زندگی می توان حتی بدترین دشمنان خود را ھم دوست نداشت؟ آیا
ھیچکس می داند که لحظه ای بعد زنده است یا مرده؟ آیا ھیچکس بالاخره از مرگ راه گریزی دارد؟ پس
آدم عاقل در ھر نگاھی بخودش و دیگران، ھمه را عمدتاً مرده می یابد تا زنده. حیات دنیا در قبال یک عدم
گسترده از ازل تا ابد که برتاریخ حکمفرماست ، به لحظه ای در یک رویا شبیه است. چون نیک بنگریم اکثر
عدم است. و ھم اکنون ھم ھمه ما مرده گانیم وقتی که قدر زندگی را نمی دانیم. آیا نمی شود قبل از
مردن از این خواب بیدار شد؟ آیا براستی کینه ونفرت و شقاوت و جنگ بین آدمھا از بزرگترین نشانه ھای
غفلت وخواب و حماقت و جنون بشر نیست ؟چرا بشر اینقدر احمق است؟ چرا بشر در زیستن و لذت بردن
از آن حتی از حیوانات ھم بیجان تر و عاجز تر است؟ بشر حتی اگر فقط از غرایز حیوانی خود ھم تبعیت می
کرد و ھیچ معنویت و محبت ھم نمی داشت بسیار بھتر و لذت بخش تر و آرامتر می زیست و اینھمه عذاب
ودرد بی درمان و عداوت بی پایان نمی داشت. براستی که بقول خداوند اکثر مردمان از حیوانات ھم
پست ترند و در ارضای غرایز حیوانی خود به اینھمه ناتوانی و جنگ مبتلا ھستند. بشر اگر روزی فقط یک
لحظه مرگ و قبر خود را بیاد آورد ھمه مشکلاتش حل می شود.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد ششم ص 183
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.