۱۳۹۵ مرداد ۲۷, چهارشنبه

فلسفه زیر لحاف


« فلسفۀ زیر لحاف »

اینھمه فیلسوف و دانشمند و روانشناس آمده و رفته اند ولی ھیچکس معمای رابطه جنسی و راز زیر
لحاف را در زمینه زندگی زناشوئی جداً مورد تحقیق و تفحص قرار نداد و این امر حیاتی را که راز بقای
بشر بر روی زمین و ھسته مدنیّت است در شأن اندیشه و علم ندید و جز به تمسخر و کنایه سخن بر
زبان نراند. بی تردید ازدواج جز به امر غریزه جنسی ممکن نمی شود و جز بواسطه ھمین غریزه
استمرار نمی یابد و ھر گاه که این نیاز حیاتی که شدیدترین نیاز وجود انسان است دچار اختلال و
عذاب شود خانواده ای بر آستانه فروپاشی قرار می گیرد . به لحاظ شرع اسلام نیز اختلال و نابودی
این رابطه بخودی خود دلیل لازم و کافی برای طلاق می باشد زیرا استمرار چنین رابطه ای به کینه
متقابل تا سر حد جنون و فساد و خیانت و زنا می انجامد و عاقبتی نابود کننده است و غیر قابل
جبران .
این واقعیت نیز بدیھی است که ھمه اختلافات روز مرۀ زناشویی و بھانه جوئیھای که ھیچ دلیلی
منطقی ھم ندارد و خانواده را مبدل به جھنم می سازد و بسوی طلاق میکشاند علتی جز اختلال و
نارضایتی در رابطه جنسی ندارد. ھر گاه که این رابطه بطور متقابل رضایت بخش باشد ھمه مشکلات
زندگی به سھولت و تفاھم قابل حل می شود و بقول معروف سر نخ ھمه مسائل زیر لحاف است.
معمای مشھور به « عدم تفاھم »در رابطه زناشوئی ھم منشأ و علتی جز این ندارد و مابقی معلول
است. در واقع درب جھنم و بھشت زندگی زناشوئی از زیر لحاف گشوده می شود و عذاب زیر لحاف
علت العلل سائر عذابھاست و درست به ھمین دلیل استکه تمکین جنسی زن واجب ترین وظیفه زن
در امر زناشوئی می باشد که بدون آن خواه ناخواه زناشوئی بسوی فروپاشی میرود. تمکین جنسی
از جانب زن فقط به معنای تسلیم جنسی در قبال شوھر نیست بلکه به معنای فراھم آوردن جوی
است که شوھر بتواند بر خورداری جنسی و عاطفی لازم را داشته باشد و چه بسا زنان مجسمه وار
و ھمچون جسدی عملاً تسلیم ھستند ولی چنین وضعی ھرگز پاسخگوی این رابطه نبوده است و این
تنھا وظیفه واجب زن در قبال مرد باعث شده که مرد ھم در قبال تأمین معیشت و رفاه و امنیت زن
قانوناً و شرعاً موظف باشد و این قاعده و قانون فطری و جھانی در امر زناشوئی است که اجتناب
ناپذیر می باشد .
زن و شوھرھایی که این رابطه و نیاز ذاتی را بھایی نمیدھند و بلکه آنرا در شأن خود نمیدانند.و به
اصطلاح عملی حیوانی و حتی شیطانی می پندارند دچار خود-فریبی عظیمی شده به صدھا عقده و
کینه و جنون و مرض مبتلا می شوند و این حاصل کبر و انکاری است که بشر کافر ومدرن امروز با آن
مواجه می باشد و حاصل این کفر انواع امراض عصبی و روانی و انحرافات و جنون جنسی استکه
گاه به جنایت می انجامد. زنای محصنه و خیانت از جمله نتایج این کفر و کبر است و کار به آنجا میرسد
که ھر یک به شیوه ھایی بسیار مکا رانه، دیگری را بسوی فسق و زنا میراند تا به اصطلاح کانون گرم
خانواده حفظ بماند و آبروی اجتماعی آنان ھم در خطر نیفتد. اینان گناه زنا را کمتر از طلاق میدانند
در حالیکه طلاق نیز ھمچون ازدواج یک حق الھی و فطری است. و چه بسا زن وشوھرھایی که
بخاطر ترس از طلاق به دھھا جنون و جنایت مبتلا شده اند و جز انتقام از ھمدیگر کاری ندارند
وفرزندانشان ھم رنجورترین بچه ھا ھستند و در آتش رابطه والدین می سوزند در حالیکه تمام منت
ادامه این جھنم زناشویی بر گردن بچه ھاست که :ما بخاطر بچه ھا ایثار میکنیم و به ھمدیگر خیانت
میکنیم و از ھم انتقام می ستانیم ولی جدا نمی شویم !؟
مردی که با منت و یا به روشھای حرام امرار معیشت می کند و نان به خانه می آورد و زنی که با
منت با شوھرش می خوابد و ھر بار نرخی بالاتر عرضه می کند عاقبتی جز این جھنم ندارد که برای
ھمدیگر جاکشی کنند و این عذاب آن وظیفه نشناسی و کفران است. و بدینگونه استکه زناشوئی به
اصطلاح موفق امروزی منوط به داشتن فاسق است. به این زناشوئی می گویند:زندگی دوستانه !؟
زنان افسرده و دیوانه و مردان معتاد و ھمجنسگرا از محصولات این به اصطلاح زندگی «دوستانه »
می باشند .
بخش عمده ای از مفاسد اخلاقی و اجتماعی محصول این نوع زناشوئی کافرانه است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 13

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.