مذهب در جهان مدرن
مذھب بعنوان دین فطری بشر در حداقل معنایش که ھمه مذاھب را شامل شود عبارت است از باور به
وجود خدای یگانه و گناه بودن اعمالی چون دروغ ، بی وفائی ، دزدی و زور و خویشتن داری درقبال این نوع
اعمال. این باور و عملکرد بواسطه ظھور ھزاران پیامبر بتدریج درطول تاریخ تبدیل به یک فرھنگ جھانی شد
. ولی درعصرجدید و ظھور صنعت و مدرنیزم این باور و اخلاق به شیوه ھای متفاوت که توجیه گر شرایط
است ، به زیر سئوال رفت و یکبار دگر بشر به یاری دانش و منطق جدید اصول دین را مخدوش و منتفی نمود
که قرن بیستم اوج چنین نبردی آگاھانه بادین بود که پرچم داراین جریان نیزغرب بود .
و اما در سر آغاز ھزاره سوم میلادی شاھد وضعیت نوینی درسراسرجھان ھستیم و آن دوقطبی شدن مذھب
است که بصورت کفر آشکار و منطقی و مفتخرانه در یکسو و دین مومنانه در سوی دیگر خودنمائی می کند
که قطب دوم البته اقلیتی بسیار کوچک محسوب می شوند . در واقع شاھد نابودی و محال شدن مذھب
شرک و نفاق ھستیم و این انشقاق بین ذھن و دل بشر مدرن است که ذھنش کاملا کافر است و در جناح
نخست حضور دارد که گوئی دلی ندارد که سردمدار مدرنیزم و تکنولوژیزم می باشد .
و اما قطب دیگر که به مثابه دل بشر است که مومن است و در عین حال در قبال قطب اول احساس حقارت
دارد و توان دفاع عقلی ھم ندارد و لذا عمدتا ایمانش را در تقیه می دارد .
و اما جریان سومی وجود دارد که به لحاظ کمی فقط عده ای انگشت شمارند که عارفانند که ھم دلی
عاشق دارند و ھم ذھنی حکیم و خداپرست . که پیوند دھنده دل و ذھن بشریت ھستند و سخنگوی این ھر
دو قطب می باشند که ھم حق کفر را درک و بیان می کنند و ھم حق ایمان را .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 124
مذھب بعنوان دین فطری بشر در حداقل معنایش که ھمه مذاھب را شامل شود عبارت است از باور به
وجود خدای یگانه و گناه بودن اعمالی چون دروغ ، بی وفائی ، دزدی و زور و خویشتن داری درقبال این نوع
اعمال. این باور و عملکرد بواسطه ظھور ھزاران پیامبر بتدریج درطول تاریخ تبدیل به یک فرھنگ جھانی شد
. ولی درعصرجدید و ظھور صنعت و مدرنیزم این باور و اخلاق به شیوه ھای متفاوت که توجیه گر شرایط
است ، به زیر سئوال رفت و یکبار دگر بشر به یاری دانش و منطق جدید اصول دین را مخدوش و منتفی نمود
که قرن بیستم اوج چنین نبردی آگاھانه بادین بود که پرچم داراین جریان نیزغرب بود .
و اما در سر آغاز ھزاره سوم میلادی شاھد وضعیت نوینی درسراسرجھان ھستیم و آن دوقطبی شدن مذھب
است که بصورت کفر آشکار و منطقی و مفتخرانه در یکسو و دین مومنانه در سوی دیگر خودنمائی می کند
که قطب دوم البته اقلیتی بسیار کوچک محسوب می شوند . در واقع شاھد نابودی و محال شدن مذھب
شرک و نفاق ھستیم و این انشقاق بین ذھن و دل بشر مدرن است که ذھنش کاملا کافر است و در جناح
نخست حضور دارد که گوئی دلی ندارد که سردمدار مدرنیزم و تکنولوژیزم می باشد .
و اما قطب دیگر که به مثابه دل بشر است که مومن است و در عین حال در قبال قطب اول احساس حقارت
دارد و توان دفاع عقلی ھم ندارد و لذا عمدتا ایمانش را در تقیه می دارد .
و اما جریان سومی وجود دارد که به لحاظ کمی فقط عده ای انگشت شمارند که عارفانند که ھم دلی
عاشق دارند و ھم ذھنی حکیم و خداپرست . که پیوند دھنده دل و ذھن بشریت ھستند و سخنگوی این ھر
دو قطب می باشند که ھم حق کفر را درک و بیان می کنند و ھم حق ایمان را .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 124
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.