دردهائی که درمان هستند
بسیارند امراض و دردھا و گرفتاریھائی که وجودشان موجب تسکین یا علاج بسیاری از امراض روانی
ما ھستند و ما درک نمی کنیم . این حقیقت را بنده به تجربه درمانی خود ھمواره شاھد بوده ام و دیده
ام که با درمان یک درد یا مشکل لاعلاج ، فرد دچار یک بحران روانی یا عاطفی بزرگ شده و شیرازه
زندگیش از ھم پاشیده است و آنگاه آرزو می کرده که ای کاش آن بیماری یا گرفتاری ھرگز رفع نشده
بود . با یک مثال ساده پزشکی می توان این حقیقت را درک نمود . مثلاً تب را یک بیماری میدانند در
حالیکه یک درمان طبیعی و خود بخودی بدن انسان جھت پیشگیری یا علاج امراض واقعاً خطرناک
است . و اینست که در پزشکی مدرن داروھای تب بر زمینۀ پیدایش بیماری از امراضی مثل صرع یا
عفونتھای مزمن ھستند که به امراض لاعلاجی ختم می شوند .
اکثر علائمی که در بدن انسان بعنوان بیماری تشخیص داده شده و درمان می شوند در حقیقت
واکنش طبیعی تن و روان انسان در مقابل بسیاری از امراض مھلک جسمی و روانی ھستند و بخشی
از فعالیتھای سیستم ایمنی بدن محسوب می شوند که بواسطه انواع داروھا سرکوب شده و زمینۀ
پیدایش امراض مدرن شده اند . بسیاری از امراض مدرن و لاعلاج فقط محصول مبارزه مصنوعی با این
علائم طبیعی ھستند مثل ایدز ، سرطانھا ، صرع ، وسواسھا ، آلرژیھا ، آسم ھا ، سکته ھا و
آنفولانزاھای جدید و مرگبار و عقیم شدگی .
آنتی بیوتیک ھا ، واکسن ھا ، تب برھا ، مسکن ھا ، آرام بخشھا و امثالھم از جمله علل بسیاری از
امراض مدرن ھستند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 174
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.