۱۳۹۶ آبان ۹, سه‌شنبه

بچه های طلاق


بچه های طلاق

ھر روزه بر آمار بچه ھای طلاق افزوده می شود شاید به جرأت بتوان گفت که ما امروزه در عصر
طلاق بسر می بریم. از زمانی که زنھا از زن بودن خود و مردھا از مرد بودن خود شاکی شدند و سر به
شورش برداشتند طلاق آغاز شد .
بدون شک اگر ما بخواھیم طلاق را تنھا منوط به امضائی که در محضر صورت می گیرد بدانیم ھیچ
فھمی از طلاق نداشته ایم. کافی است کمی به اطراف خود بنگریم آیا زن وشوھر جوانی را مییابید
که در طلاق نباشد ؟ تمام آنچه که امروزه در خانه ھا حکم فرماست طلاق است مردان فراری از خانه
و زنان فراری از خانه و کودکان فراری از خانه ھمه گویای این است که سالھاست که ارتباطی بین
اعضای خانواده وجود ندارد و کانون گرم خانواده، سالھاست که به سردی گرائیده و تنھا تفاوت اینکه
طلاق در پشت دربھای بسته پنھان باشد و یا در بیرون آشکار شود تفاوت در شرایط است .
پس باید در اینجا از دو نوع بچه ھای طلاق سخن گوئیم:
دسته اول بچه ھای که در طلاق پنھان والدین خود زیست می کنند .
دسته دوم بچه ھای که در طلاق آشکار والدین خود زیست می کنند .
گروه اول زن و شوھرھایی ھستند که از ترس بی آبرویی ، شھامت طلاق آشکار را ندارند که البته
این بی شھامتی را تبدیل به ایثاری نسبت به فرزندان خود می کنند و اینکه ما برای فرزندانمان این
زندگی پر از شکنجه و تنفر را تحمل می کنیم. و گروه دوم کسانی ھستند که یاشرایط طلاق را دارند
و یا شھامت آن را .
بھرحال در جوامعی مانند ایران که ھنوز سنّت ھا کاملاً بی ارزش نشده و ھنوز آبرو برای مردم دارای
ارزش است طلاق کاری سخت می باشد و زن و مردھا ترجیح می دھند عمری را درکنار ھم با
شکنجه زیست کنند اما طلاق ندھند . اینکه چرا زناشوئیھا در این دوران از ھمان ابتدا مبّدل به طلاق
می شود بحثی است که درباره آن بسیار سخن گفته ایم اما بطورخلاصه باید بگوئیم که اساس و پایه
دوران مدرنیزم طلاق بین زن و مرد است به ھمین دلیل ھر چه جامعه ایی مدرن تر می شود آمار
طلاق افزایش می یابد. این امر از اراده فردی ھر زن و مردی خارج است .
اما ما در اینجا قصد پرداختن به کودکان رشد یافته در این دوران را داریم. و بحث خود را با این سوال
آغاز می کنیم که آیا بھتر است کودکان در کنار مادر و پدری زندگی کنند که از زناشوئی تنھا تئاتر آن را
ایفا میکنند و در خلوت خود جز انزجار نسبت بھم چیزی ندارند و یا بھتر است کودکان در کنار مادر یا پدر
خود به تنھایی زندگی کنند ؟
کودکانی که در خانه ایی رشد می یابند که والدین آنان تنھا بواسطه ترس از بی آبرویی تن به یک
زناشوئی تئاتری برای دیگران می دھند ، در فضایی از دروغ و کینه رشد کرده اند .
عموماً چنین والدینی کودکان خود را مبّدل به حربه ایی بر علیه یکدیگر می سازند و ھر کدام در
تلاشند تا نفرت خود را به دیگری به فرزندان خود نیز وارد کنند تا بدینگونه عشق و ایثار و محبت خود
را اثبات کنند که البته چنین وضعیتی در طلاقھای آشکار نیز وجود دارد اما تفاوت این وضع در این است
که ھنگا می که کودک در کنار والدینی زیست می کند که تنھا بواسطه ترس از آبرو این زناشوئی را
تحمل می کنند در زیر بار منتّی است که ھر لحظه از طریق والدینش بر او وارد میشود. زیرا ھر کدام از
والدین او (پدر و مادر ) بارھا و بارھا در رفتار و گفتار به او می گویند که فقط به خاطر اوست که این
زناشوئی را تحمل کرده اند که این یک دروغ بزرگ است . زیرا کودک سالھا طو ل میکشد که دریابد
تنھا چیزی که برای والدینش اھمیت نداشته سرنوشت او بوده و اگر آنان این زناشوئی را ادامه دادند
برای او نبوده بلکه برای آبروی خودشان بوده است و دیگر اینکه او متوجه دو رفتار و کردار کاملاً
متفاوت در والدین خود می شود رفتار و کردار والدینش در خلوت خانه و رفتار و کردار والدینش در
مقابل چشم دیگران. پدر و مادری که در خلوت خانه با گفتاریھای تحقیر آمیز و متلکھای فراوان و
رفتارھای سرشار از کینه با یکدیگر رفتار می کنند و کودک را بعنوان تخلیه گاه نفسانیت خود بکار می
گیرند به ناگاه در مقابل چشمان دیگران مبدل به پدر و مادری مھربان و زن و وشوھری عاشق می
شوند و این دروغ بزرگ دیگری است که کودک ھر لحظه شاھد آن است. و کودک ھیچ مجال این را
نمی یابد تا حقیقت را دریابد زیرا فضائی که او در آن رشد می کند آکنده از دروغ است .
اما زن ومردی که شھامت این را می یابند که به این دروغ زناشوئی پایان دھند اولین درس راستی و
شھامت را به فرزند خود داده اند و دیگر اینکه کودک در کنار ھر کدام از والدینش ھم که زیست کند
(پدر و مادر ) مجبور نیست شاھد کینه و جدالھای بی پایان والدین خود باشد کینه و جدالی که عموماً
در نھایت خود کودک را مخاطب قرار میدھد زیرا زن و مردی که به دروغ این ادعا را میکنند که تنھا
بخاطر فرزندانشان این زناشوئی را تحمل کرده اند بتدریج خود نیز این دروغشان را باور می کنند و به
ھمین دلیل ھر گاه که بینشان جدالی خونین سر می گیرد ھر دو فرزند را مقصر این زندگی سراسر
شکنجه می یابند و پر واضح است که نھایتاً این کودک است که ھدف تمامی کینه زن ومرد نسبت به
ھم قرار می گیرد .
و اگر ما اکنون مواجه با کودکانی ھستیم که از ھمان بدو تولد کاملاً عصبی و بی قرار و افسرده
ھستند و فاقد نشاط کودکانه به این سبب است که این کودکان در چنین محیطی رشد می کنند .
بدون شک طلاق در ھر زناشوئی گویای شکست زن و مرد در پیمانی است که با یکدیگر در ازدواج
بسته اند مبنی بر اینکه تا پایان عمر به یکدیگر وفادار باشند و آنچه که باعث می شود زن ومرد،
زناشوئی دروغین را بر طلاق آشکار ارجح دھند تکبر آنان می باشد و اینکه ھیچکدام شھامت پذیرش
این شکست را ندارند. اگر حضرت علی صدق را سفینه نجات می یابد ،این صداقت در زندگی ھر
بشری پذیرش شکست ھای خود می باشد و بدون شک از میان تمامی شکست ھای زندگی ،
شکست در زناشوئی تلخ ترین شکست می باشد و به ھمین دلیل پذیرش این شکست برای ھر زن
و مردی بسیار تلخ است .
در واقع باید گفت آنچه که باعث شده طلاق در یک جامعه تبدیل به یک واقعه ایی زشت شود نشأت
گرفته از تکبر بشر است . زیرا ھر زن ومردی که تن به طلاق آشکار می دھد با صدای بلند شکست
بزرگ خود را در زندگی اعلان می کند . ھمین اعلان است که به نظر می رسد آبروی فرد را در جامعه
از میان می برد زیرا دیگر پس از طلاق ھمه او را به چشم یک انسان شکست خورده مینگرند و دیگر
پس از طلاق او نمیتواند به دیگران ثابت کند که انسانی شکست ناپذیر بوده است و به ھمین دلیل
چنین فردی ترجیح می دھد تا پایان عمر تن به چنین ھمزیستی شکنجه باری بدھد اما شکست خود
را در زندگی خود نپذیرد وحال او برای اینکه زشتی چنین خود پرستی و تکبری را از چشم خود و دیگرن
پنھان کند ناچار است تا کودکان خود را وسیله زیبا سازی این زشتی کند و آن اینکه من تنھا برای
کودکانم و عشق به آنان است که این زندگی را تحمل می کنم و این دروغی است که کودک فطرتاً
آن را دریافت می کند و به ھمین دلیل کودکانی که در چنین خانوده ھایی رشد میکنند با تمام وجود از
والدین خود بیزارند و ھمیشه مترصد فرصتی ھستند تا از این خانه آکنده از دروغ و نفرت بگریزند. اگر
امروزه آمار بچه ھای فراری از خانه رو به افزایش است خود گویای افزایش پیشرونده چنین زناشوئی
ھا ی دروغینی است و از سوی دیگر گویای افزایش پیشرونده تکبر بشر است . بشری که ھیچگاه
حاضر نیست ضعف ھا و شکستھای خود را باور کند و ھمیشه می خواھد به خود و دیگران اثبات کند
که انسانی است مقتدر و شکست ناپذیر. و این عدم پذیرش شکست ھمان کفر بشر است که او را
وادار به دروغ و ریا می سازد و نھایتاً آبروی جعلی او را بر باد می دھد .
اگر دروغ ام الفساد و منشأ کفر و تباھی بشر است چنین کودکانی سرنوشتی سالم و صادق و
مؤمنانه و عاقلانه نخواھند داشت تا زمانی که با چنین پدر ومادری ریاکار زندگی می کنند. بنابراین
فرزندان طلاق آشکار از سرنوشت سالم تری نیز برخوردارند و این واقعیت را تجربه بوضوح نشان می
دھد که بخش عظیمی از بزھکاری کودکان و نوجوانان حاصل زناشوئی ھای نمایشی است. و
ھمچنین بخش عظیمی از فحشاء و مفاسد اخلاقی نیز حاصل این نوع زناشوئی ھای دروغین می
باشد که زنا را بر طلاق آشکار ترجیح داده اند. و اما ملعون بودن طلاق در چشم عامه مردم در حقیقت
ھمان ملعون بودن صداقت و شھامت است .
و نیز اینکه طرد و لعن مردمان نسبت به طلاقھای آشکار حاصل کفر و بخل آنھاست که چرا خود
شھامت و صداقت پایان بخشیدن به یک زندگی جھنمی را ندارند. و بدین طریق زن و مرد ھای طلاق
گرفته را متھم به بی عاطفگی می سازند. در حالیکه در دل خود میدانند که دروغ می گویند .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 79

۱۳۹۶ آبان ۸, دوشنبه

آیا راه نجاتی هست؟


آیا راه نجاتی هست؟
«صدق ، سفینه نجات است. » علی(ع)
وقتی امروزه شبانه روز مواجه با امراض و بدبختی ھا و بن بست ھای نو به نو و پیچیده تر ھستیم
چنان دچار یأس می شویم که می گوئیم : یا علی غرقش کن ما ھم روش!
این احساس حاکم بر اکثریت مردم این دوران در سراسر جھان است . و تازه این وضع عاقلان است
جدای گروه گروه مردمی که در انواع جنونھا و اعتیادھا و روانگردانھا غرق و نابود می شوند .
می دانیم که یأس ھمان ایده ابلیس است و ابلیس به لحاظ لغت نیز از مصدر « بلس »
به معنای یأس می باشد و در دوزخ ھمه مأیوسانند .
وقتی که دردھا و بدبختی ھای فراینده و لاعلاج را می شکافیم می گویند که : چکار می شود کرد
ھیچ !
اینان به لحاظی راست می گویند زیرا بواسطه امکانات و فنون و علوم دوزخی نمیتوان از دوزخ رھید
و براستی که به دوزخ و ھر آنچه که در آن است و ھمه کسانیکه در آن زندگی میکنند ھیچ امیدی
نیست .
ولی ما به تجربه ادعا می کنیم که راه نجات ھست آنھم معجزه آسا . و امّا این معجزه نه از آسمان و
در وادی ورد و جادو بلکه در نفس خود شماست و آن چیزی جز « صدق »نیست . صدق به معنای
تصدیق و تأیید بی چون و چرای این حقایقی که به عینه می بینید و جای ھیچ تردیدی نیست . نجات
الھی از بطن این اعتراف و تصدیق رخ مینماید درست از آن سمتی که گمانش را ندارید . از فرط یأس
، انکار مکنید !
ما به تجربه به این باور رسیده ایم که براستی صدق سفینه نجات و صراط المستقیم ھدایت و رشته
رحمت و کرامت حق است .
پس بیائید و ھر آنچه را که بعنوان واقعیتھای محسوس و عینی در این نشریه می خوانید در دلتان
تصدیق کنید ھمین و بس. و ما به شما قول می دھیم که با این تصدیق نجات الھی فرا می رسد .
صدق یعنی تصدیق واقعیت !
این را بدانید که از جمله مھمترین عاملی که مانع تصدیق شماست وسوسه ھای مأیوس کننده
ابلیس است که بشما می گوید : درست است ولی چکارش می شود کرد ، ھمه ھستند شما ھم
بمانید بالاخره یک طوری می شود و.... .
این نجوا را لعنت کنید که نجوای ابلیس است و راز بقای شما در دوزخ عذابھاست . به رحمت و
شفاعت و معجزه خدا امیدوار باشید . ما ھم اگر امیدی نمی داشتیم این نشریه را بر پا نمیکردیم تا
بر داغ و زخم مردم نمک بپاشیم . آنچه که تصدیق نشود مخفی می گردد و لاعلاج می شود چون
سرنخ ھا را از بین می برد .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 91

۱۳۹۶ آبان ۷, یکشنبه

پول و صداقت


پول و صداقت
آنچه که موجب دروغگوئی و ریاکاری و مکر بشر است تلاش برای پنھان داشتن امیال و افکار و اعمال
زشت است . و ھمه زشتی ھای بشر برخاسته از دنیا پرستی و بولھوسی ھای اوست و کل دنیای
بشری در پدیده ای بنام پول متمرکز و فشرده شده است و لذا پول پرستی حرف اول و آخر کفر و
مادیگری و تباھی بشر است و علت ھمه ریاکایھای اوست . و اینست که انسان پول پرست نمیتواند
در روابطش با دیگران صادق باشد زیرا روح و ادعای انسانی او در عاطفه و عشق و عقل و دین مانع
بروز پول پرستی صادقانه است . و اگر کسی بخواھد پول پرستی اش را در روابط آشکارسازد تک و
مطرود عالمیان می شود .
پس اینکه کافران ادعای صدق دارند و مؤمنان را ریاکار می دانند تھمت خلاف واقع است . زیرا فقط
خداپرستان و اھل تقوی می توانند در روابطشان صادق باشند زیرا خداپرستی و حق دوستی موجب
افتخار است و این پول پرستی و بولھوسی و خود خواھی است که موجب ننگ و نفرت میشود و لذا
باعث ریاکاری است. علی (ع) می فرماید: « من پیشوای مؤمنانم و پول ھم پیشوای کافران است ».
در تعریف اسلامی مؤمن کسی است که تحت اطاعت امام ھدایت است و امام ھدایت کسی است
که خدا را در دلش می پرستد و لذا مؤمنانش را از اسارت پول نجات می بخشد و اصولاً رستگاری
چیزی جز رستن از اسارت پول نیست زیرا پول پرست مجبور است که شبانه روز ریا کند و دروغ بگوید
حتّی به خودش. زیرا انسان پول پرست حتّی از خودش شرم می کند با خود صادق باشد .
پس ریاکاری علّتی جز پول پرستی ندارد. پول پرستی علّت خود فریبی است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 97

۱۳۹۶ آبان ۶, شنبه

راز بیقراري کودکان


راز بیقراري کودکان
قرارگاه وجودی کودک تا قبل از سنّ بلوغ جایی جز رابطه والدین نیست . کودک نه فقط به لحاظ
جسمانی مخلوق این رابطه است بلکه به لحاظ روانی ھم مخلوق و موجود در این رابطه است. آنگاه
که رابطه ای بین زن و شوھر بنا شد و آن رابطه سراسر انکار و جدال و عداوت باشد در این صورت
کودک در آتش است و بیقرار است که باید زنجیرش نمود به تلویزیون و رایانه و اسباب بازیھا و قاقالی
لی و مھد کودک و... و اگر نشد به قرصھای آرام بخش و روان گردان.
امروزه این بیقراری و آتش درون کودک حتّی تفسیر بر نبوغ و انرژی خارق العاده وجودش میشود که
البته آنھم از عظمت والدین است.
اینان براستی یتیم و بی پدر و مادرند و ای کاش ھمین پدر و مادر جعلی را ھم نداشتند تا کسی به
دادشان می رسید و آنھا را در پناه محبّت خود می گرفت. این کودکان چون به سنّ بلوغ برسند انتقام
الھی خود را از والدین می ستانند. این کودکان قربانیان زن ذلیلی پدران و زن سالاری مادران خود
ھستند یعنی قربانی دیوی که « برابری » نامیده می شود.
جسم کودک مخلوق لحظه ای ھماغوشی والدین است ولی روح او مخلوق عاطفه و محبّت و رابطه
قلبی و صداقت و ھمدلی والدین است . و اگر بچّه ھای مدرن ھرگز رشد نمی کنند و تا چھل سالگی
ھم محتاج قیّم ھستند بدین دلیل است که ھرگز دارای روح و اراده و انتخاب نشده اند و امکان خلق
روحی و معنوی نیافته اند و لذا یک جانور ناقص الخلقه باقی می مانند ، یک انسان بیروح. این غول
بچّه ھای عصر جدید ، محصول رابطه بین والدین خود ھستند و لذا بزرگترین مشکلشان ناتوانی در
برقراری رابطه با دیگران است و لذا برای ارضای این نیاز روحی خود مجبورند روی به مخدّرات و
داروھای روان گردان کنند. اعتیاد در میان نوجوانان محصول عدم رابطه سالم و صادقانه بین والدین
است. اعتیاد بچّه ھا محصول برابری زن و مرد است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 85

۱۳۹۶ آبان ۵, جمعه

تربیت یا ناز

تربیت یا ناز

زندگی کردن یا راه و روش تربیت کردن و تربیت شدن است و یا ناز کردن و ناز کشیدن . ھمانطور که
تربیت شدن و تربیت کردن دو روی یک سکه است ناز کردن و ناز کشیدن ھم چنین است .
تربیت عرصه نبرد بر علیه منیّت است و ناز ھم عرصه منّت .از ھر دو سو . آنکه منّت می کشد منت
نیز می نھد و آنکه منیّت را در خود می شکند در دیگری ھم می شکند .
« من »ھستی مفروض است آنقدر باید بکشند تا ذات فرض آن آشکارشود که خداست. لذا ناز کردن
و ناز کشیدن یعنی منّت کشیدن و منّت نھادن جنگ با ھستی و خداست و تماماً قلمرو سوء تفاھم و
ظلمت است تا سر حد جنون. زیرا من پرستی و پروارساختن من ھمانا پرستش امری مفروض و
قرضی و نذری است و لذا امری ربائی و جھانخوار و ادمخوار است .
« من »عدم است که بواسطه شکستن لا متناھی لایق وجود و وجود پذیری می شود و من حقیقی
می گردد و موجود .
ناز یعنی پرستش چیزی که قرار است باشد ولی ھنوز نیست . و لذا ناز دارای ذاتی اضدادی است و
ھم مفاھیم و احساسات حاصل از آن متناقض و جنون میباشد که در یکسویش عشق است و سوی
دیگرش نفرت .
و این ماجرا به مالیخولیا می انجامد .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 99

۱۳۹۶ آبان ۴, پنجشنبه

طلاق : بهترین یا بدترین اقدام ؟


طلاق : بهترین یا بدترین اقدام ؟

طلاق اگر به نیّت نجات دین و عصمت و اعتلای شرف و معرفت باشد بھترین و نجات بخش ترین اقدام
زندگی فرد است . ولی اگر برای بولھوسی و اشاعه ھرزه گی باشد تباه کننده ترین واقعه د ر زندگی
محسوب می شود . و ھر طلاقی بر یکی از این دو اساس رخ می دھد .و نیز در ھر طلاقی آن طرفی
که طلاق می خواھد و بر آن اصرار می ورزد مسئولیت واقعه راخواه ناخواه بر دوش میگیرد . لذا ھر
فردی در واقعه طلاق یا براستی خوشبخت و سعادتمند در دو دنیا می گردد و یا تباه شده ودر غایت
شقاوت ساقط می شود .
طبق آمار و روان شناسی طلاق در اکثریت قریب به اتفاق موارد زنان خواھان و باعث طلاق می
باشند زیرا غریزتاً مرد در مقام عاشق و دلداده و مسئول زندگیست و بندرت خواھان طلاق است مگر
اینکه برای نجات عصمت و شرف و احیای دین باشد . و چون زن اصولاً در مقام محبوب قرار دارد طرح
طلاق ھمواره بعنوان یک ناز و باج گیری و تھدید مورد استفاده است و چه بسا در یکی از این نازھا و
تھدیدھا براستی طلاق رخ می دھد و زن تا به آخر عمرش توان باور این واقعه را ندارد و بوضوح می
بیند که بعنوان عذاب نازش مبتلا به این واقعه شده است .
در اکثریت قریب به اتفاق طلاق ھا ، اصولاً زن بازنده است زیرا یک زن مطلقه آن گوھرۀ محبوبیت را
ذاتاً از دست می دھد و از چشم ھا و دل ھا می افتد و این راز بدبختی زن است زیرا تمام احساس
وجود زن در محبوبیت او در دل یک مرد نھفته است و زن مطلقه اصولاً این احساس را از دست می
دھد مگر اینکه براستی برای نجات عصمت خود طلاق گرفته باشد که امری بسیار نادر است .
ھر طلاقی برای ھر یک از طرفین یا برای نجات دین و عصمت و شرف فطری است و یا برای رھائی از
آن و توسعه ھرزه گی . و از این دو حالت خارج نیست . لذا طلاق یا بھترین واقعه و اقدام درزندگی
است و یا بدترین آن . یا سعادت بخش است و یا ویرانگر و تباه کننده .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 56

۱۳۹۶ آبان ۳, چهارشنبه

اخطار ! جنون کامپیوتری


اخطار ! جنون کامپیوتری

امروزه با اندک دقّتی بوضوح شاھد پیدایش نسلی ھستیم که اسوه کبر و غرور و ادعاھائی تو خالی
ھستند و در عین حال دچار نوعی از خود - بیگانگی و خود –شیفتگی بیمار گونه توأم با بیقراری و کلافگی
و افسار گسیختگی بیمار و جنون آمیز ھستند و خود را علّامه دھر و نابغه ای منحصر بفرد می پندارند و
جز خود ھیچکسی را قبول ندارند . اینان را بایستی مبتلا به جنون کامپیوتری دانست که اعتیادشان به
کامپیوتر بسیار شدیدتر از مواد مخدر است و می دانیم که بتازگی در برخی از کشورھای جھان مراکز ترک
اعتیاد و باز پروری روانی این نوع معتادان و بیماران روانی گشایش یافته که مراجعین به این مراکز به صف
ایستاده اند . وبسیاری ھم تاکنون در جریان ترک ، خودکشی کرده اند . دیگر از ویژگیھای این نسل جدید
بدبینی و وسواس فزاینده نسبت به سائر انسانھاست و ھمه را مولّد ویروس کامپیوتری می پندارند .
بنظر می رسد که کامپیوتر مولّد ویروسی بسیار مھلکتر از ویروسھای مشھور است که برنامه ھا را بھم
می ریزد و حافظه کامپیوتر راپاک می کند . وعجیب اینکه دیگر از ویژگی ھای این معتادان نسیان فزاینده
است که در مراحل اولیه بصورت بد قولیھا خود نمائی می کند و لذا آنھا را بسرعت به انزوا می کشاند که
ھمین انزوا موجب ابتلای بیش از پیش به کامپیوتر می شود .
علاوه بر این رشد فزاینده انواع بزھکاری و دروغگوئی ھای رسوا می باشد . گوئی کامپیوتر مولد
شیطانی است که در کاربرھا رسوخ کرده است و براستی شعور و وجدان و اراده را از آنان پاک می نماید
و حافظه شان را نیز مختل می کند . و حتی بتدریج در آنان پس از یک مرحله انحراف جنسی ، مولّد عقیم
شده گی جنسی است ھم به لحاظ ھورمونی و ھم روانی .
ھمه کسانی که شاھد چنین مبتلایانی ھستند این ویژگیھای شیطانی و جنونی را بوضوح می بینند و
غافل ازاینکه این بیماری نابود کننده روح انسان از پیشرفته ترین تکنولوژی بشر مدرن می باشد و لذا
کسی شھامت چنین ادعا و اعتراضی را ندارد زیرا متھم به ارتجاع و عقب مانده گی میشود . ولی از آنجا
که ما پی ھمه این اتھامات و بدتر از اینھا را به جان و تن خود مالیده ایم به ھمه بخصوص جوانان اخطار
می دھیم که شعور و وجدان و اراده و حافظه و نھایتاً جان شما در خطر است . از این دجّال عصر جدید
بترسید و این امر را جدّی بگیرید و به وجود خود رحم کنید . ما نیز براستی از فرط ناچاری و بی چادری به
قصد پیام رسانی و انجام وظیفه دینی و انسانی خود با کمال اکراه و انزجار از این رسانه استفاده می
کنیم که آنھم در سطح بسیار ابتدائی است .
مراقب سرقت روح خود باشید تا بواسطه این گوساله سامری بلعیده نشود .
والدین عزیز این دیو روح خوار را در خانه خود به زنجیر کشید و آنرا اسباب بازی بچه ھای خود مسازید.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 226

۱۳۹۶ آبان ۲, سه‌شنبه

واي به ایثار زنانه


واي به ایثار زنانه

ھمانطور که مکرراً نشان داده ایم دعوی ایثار از جانب آدمی یکی از ابلیسی ترین و ناحق ترین ادعاھا
و احساسات است . مخلوق ناتوان و میرائی چون آدم را چکار به ادعای ایثار . ایثارگر فقط خداست
و آدمی فقط می تواند از نداشتن ھا و عذابھا و ماست ریخته شده اش ایثار نماید ! ھمه عداوتھا و کینه
ھای تراژیک بشر محصول چنین ادعا و احساس مالیخولیائی است .
و امّا ایثار زنان مالیخولیائی برتر و دگر است . زن که در قبال عشق مرد احساس خدائی و بی نیازی
دارد و لذا کارخانه بی انتھای ناز است و پرستش خود بواسطه مرد را وظیفه مرد میداند اگر بخواھد
ایثارگر ھم بشود آنگاه یک دیوانه افسار گسیخته می شود . اکثریت زنان حتّی تمکین جنسی در قبال
شوھر را از ایثار خود می دانند و این علت العلل طبع روسپی گری زن است که به تن فروشی می
رسد .
و امّا یک ایثار نوینی که زن مدرن بدامش افتاده و زندگیش را تباه ساخته ، درآمد زائی و اشتغال اوست
که به معنای ایثار اقتصادی است . لذا اکثر زنان شاغل علناً زن سالارانی ظالم ھستند که یا مرد را به
برده گی می کشند و یا فراری اش می دھند و یا به طلاق غیر رسمی می انجامد.
اصولاً زن در ھر عمل و وظیفه ای احساس ایثار دارد و این ھمان نکته گمراه کننده ای است که چنین
پندار وارونه ای را پدید آورده که زن اھل عشق است و مرد ھم اھل عقل . در واقع این مقام را زنان به
خودشان داده اند . ورنه ھر مردی می داند که تنھا چیزی که در اکثریت زنان مطلقاً وجود ندارندعشق
است . زن فقط عاشق بر عشق مرد نسبت به خویشتن است که ھمان عطش مرد خواری و سلطه
است . درست به ھمین دلیل زنانی که دچار چنین ادعا و احساسی ھستند به ناگاه سیمائی بس
ستمگر و متجاوز و دیوانه ای از خود بروز می دھند.
زنی که اصولاً برای خود وظیفه ای در قبال مرد قائل باشد زنی مؤمنه است و کیمیای دورانھاست.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 20

۱۳۹۶ آبان ۱, دوشنبه

عوامل نابودسازي هویت جنسی


عوامل نابودسازي هویت جنسی
ھمانطور که بارھا نشان داده ایم علّت نابودی ھویت جنسی در عصر جدید ھمان فلسفه برابری زن و
مرد است. این برابری ھرگز در قلمرو حقوق انسانی رخ نداده و بلکه باعث ستم مضاعف و پیچیده
تری برای ھر دو جنس شده و نفع این دو ستم از آن نظام سرمایه داری جھانی است.
این برابری فقط در قلمرو صورت و اطوار و رفتار رخ داده است: مردواری زن و زن واری مرد. ریاست
طلبی دنیوی زن و ملوسگری و لطافت گرائی مرد . خشونت زن و ظرافت مرد. لباسھای خشن برای
زن و پوشش لطیف و رنگارنگ برای مرد. آرایشھای زنانه مرد و آرایشھای مردانه زن، رقاصی مرد و
جنگجوئی زن و ..... و نھایتاً جراحی پلاستیک برای تغییر صورت عورت.
این تغییر و تقلید صوری متقابل مطلقاً در صفات نفسانی ھیچیک تحولی ایجاد نکرده است وگرنه نیاز
به اینھمه داروھای ھورمونی و ژنتیک و جراحی نمی بود. آنچه که در نفس ھر یک رخ میدھد یک تضاد
تا سرحد جنون و جنایت است.
و لذا امروزه اکثر شقی ترین جنایات توسط این نوع زنان و مردان رخ می دھد.
فلسفه برابری ضد انسانی ترین فلسفه کل تاریخ بشر بوده است.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 60

۱۳۹۶ مهر ۳۰, یکشنبه

چرا نسل جدید از ازدواج می گریزند ؟


چرا نسل جدید از ازدواج می گریزند ؟

عجب است که ھر دختر یا زنی حاضر است مفت و مجانی ھر نوع رابطه ای را با مردان داشته باشد
ولی تا سخن از ازدواج به میان می آید می گریزد . چرا ؟ گریز مردان نسل جدید از ازدواج لااقل توجیه
اقتصادی دارد ولی توجیه زنان در این گریز چیست ؟
گریز زنان مدرن از ازدواج در قبال مردی که آنان را دوست داشته باشد و عاشق باشد دو صد چندان
نیز می باشد . این نسل آنھم پس از سپری نمودن دوران جوانی تازه بفکر ازدواج میافتد آنھم فقط با
مردان احمق و بی عاطفه و خر پول و ھرزه . و بدینگونه است که ھزینه ازدواج و مبلغ مھریه سر به
فلک می زند که دال بر فقدان ھر محبّت و عھد و وفا و انسانیّتی میباشد . این جماعت چون بخوبی
بر ماھیت و نیّت خود در ازدواج واقف ھستند این ارقام نجومی را پیشروی می نھند تا بتوانند بھر
بھانه ای پولی کلان به جیب بزنند و بروند . چه بسا این جماعت اصلاً به قصد طلاق گرفتن ازدواج می
کنند و لذا از ھمان آغاز زندگی به جستجوی بھانه طلاق ھستند . ناگفته پیداست که این مکتب اصالت
ھرزه گی و بیوفائی و بی عھدی و عدم ھر نوع مسئولیت انسانی و اخلاقی میباشد که نام مدرنش
« عشق غیر متعھد »است و نام قدیمی اش ھمان ھرزه گی است و روسپی صفتی . و چون زنان
اینگونه اند، لذا برای مردان ، بھشتی از ھرزه گی و بولھوسی فراھم می آید و آنان ھم انگیزه ازدواج
را از دست می دھند که ھم توجیه اقتصادی دارد و ھم توجیه نفسانی . ولی در این میانه فقط زنان
ھستند که پس از یک دوره کوتاه ھرزه گی بناگاه تمام حیات و ھستی و عزّت انسانی خود را از دست
داده اند و حداکثر موفقیت آنان ورود به جماعت زنان صیغه ای است که روسپی گری شرعی می
باشد .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 51

۱۳۹۶ مهر ۲۹, شنبه

الفباي حقوق زن در اسلام


الفباي حقوق زن در اسلام
(پاسخ به یک نامه)
س:
آقای دکتر لطفاً بدون فلسفه بافی به زبان ساده و عامیانه حقوق اقتصادی و اجتماعی زن در
اسلام را بر شمرید به زبانی که ما ھم فھم کنیم. من یک زن خانه دار باسوادسیکل ھستم . ممنونم.
پاسخ :
طبق نص صریح قرآن و حدیث و سنت و عترت حقوق ابتدائی زن از این قرارند: زن حق انتخاب ھمسر
دارد و ھیچ قدرتی نمی تواند او را وادار به ازدواج با مردی کند. زن بدون اینکه عفت و عصمت خود را
به خطر اندازد حق کار و تجارت و امرار معیشت دارد و درآمدش تماماً از آن خود اوست و شوھر حق
تصرف در آن را ندارد. زن اگر عزت و ایمان و عصمت خود را در خطر جدی بیابد حق طلاق دارد و ھیچ
قانونی قادر به ممانعت از این امر نمی تواند باشد. زن حق دارد از بابت کارھای خانه و بچه داری از
شوھر خودش طبق عرف اقتصادی، حقوق دریافت کند و اگر نکند گذشت کرده است. زن باید در
تصمیم گیریھای کلان و کلی زندگی تحت ولایت شوھر باشد. زن باید در رابطه جنسی، بدون آنکه
عزت و ایمانش مورد تجاوز قرار گیرد تمکین جنسی با شوھر داشته باشد. زن باید امر عصمت خود را
تحت ولایت شوھر قرار دھد در صورتیکه شوھرش مؤمن باشد. زن حق دارد که تسلیم اعمال و اوامر
ناحق و غیر دینی شوھر خود نشود. زن مومنه البته کار در خانه را بر کار بیرون از خانه ترجیح می
دھد. زن مؤمنه بایستی حقوق خود را طلب کند و تن به خفت ندھد.
زن باید حقوق اقتصادی خود در خانه را بداند تا خدا را متھم به ستم نسبت بخودش نکند.
زن خردمند ھرگز خود را اسیر معیشت و سیاست نمی کند و آنرا به شوھر وا می نھد.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 64

۱۳۹۶ مهر ۲۸, جمعه

راز عشق مرد به زن


راز عشق مرد به زن

در زن چه چیزی است که مرد را اینسان مجذوب و مفتون و دیوانه می سازد . نیاز جنسی فقط اوّلین
صفحه از کتاب عشق زناشوئی است که بزودی باطل می شود ولی این ابتلاء و نیاز روانی مستمراً
شدید تر و عمیق تر می گردد . این چه راز و نیازی است . در خلقت ازلی حوا از بطن چپ مرد یعنی از
سینه مرد خلق شده است . در واقع زن جمال دل مرد بعنوان کانون اراده و حیات اوست. لذا عشق
مرد به زن عشق او به قلب خویشتن است و عرصه غایت خود پرستی مرد است . و مرد حق ندارد
مرید ارادۀ خود شود بلکه بایستی اراده اش را تحت فرمان عقل و ایمان و معرفت قرار دھد و تسلیم
ارادۀ خداوند نماید . مرد بایستی زن را دوست بدارد و این واقعه ای اجتناب ناپذیر و بر حق است و
ھمان حب نفس است ولی نبایستی از نفس خود اطاعت کند زیرا عین کفر است و اینست که اطاعت
مرد از زن بدون شک موجب کفر و فساد و تبھکاری می شود .
و اینست راز ولایت زناشوئی و سرّ اطاعت زن از مرد . این ھمان اطاعت ارادۀ مرد از ارادۀ خداست .
مؤمن ترین مردان ھم در اطاعت از زن خود کافر و تباه شده اند . و مرد حتّی اگر خودش کافر باشد در
جریان به طاعت کشیدن زن تحت امر خودش مجبور است که به راه عقل و دین و وجدان برود زیرا زن
حاضر نیست که از مفاسد و کفر مردش تبعیت کند . زن نیز در اطاعت مؤمنانه از مرد است که دارای
اراده می شود زیرا مرد ظرف ارادۀ اوست .اینست که تکلیف نھائی دین زن و مرد در امر ولایت
زناشوئی تعیین می شود . مردی که از ارادۀ زنش پیروی نکند و زنی که از ارادۀ عقلانی مردش پیروی
کند این دو به راه ھدایت می روند و سعادتمند می شوند . زن اگر مؤمنه ھم باشد خواه ناخواه دشمن
آشکار ایمان و عقل مرد است و این قانون الھی در خلقت است که در قرآن ھم مذکور است .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 43