قهر : کمال مهر
قھریاران برتر از مھر آمده
انبیای الھی سفیران مھر و محبت و ایثارند و بنیانگزاران مکتب عشق . و اما کامل کننده این مکتب یعنی
محمد(ص) که جمال رحمت خدا در کائنات است در وجود علی متبلور گشته و لذا رسالت را به اتمام
رسانیده است . ولی این تبلور کمال مھر حق در چشم عامه بشری عین قھر است و لذا اسوه تنھائی
انسان گشته است .
ھر صفتی چون به کمال رسد بناگاه صورتی کاملاً متضاد می یابد . و این ھمان حقی است که جادویش را
جز انگشت شمارانی از عارفان در نمی یابند و مابقی بشر از آن روی بر می تابند و این راز تنھائی
و شھادت کاملان وادی محبت است .
نیکی چون به اوج رسد عین شر می نماید عکس این امر نیز به معنای دیگری نیز مصداق دارد که از اراده
عاملش خارج است .
حق نیز چون به تمام و کمال فرود آید موجب ابطال عظیمی در ھمه ارکان حیات بشر است که البته ابطال
اموریست که ذاتاً ناحقند .
مھر نیز چون به کمال رسد اشد قھری فراسوی منطق و علیّت است ھمچون قھر علی که جمال کمال
رحمت محمدی است که حقش را جز انگشت شمارانی در طول تاریخ درک نکرده اند.
این قھر باعث و بانی فصل جدیدی از تحول ذات بشر و نطفه عطفی در تاریخ فرھنگ و تمدن است که فقط
صورتی از آن در عرفان اسلامی متجلّی است که معنا و حق برتری از انسانیت را فرا روی بشر قرار می
دھد و بشریت را به آن فرا می خواند .
نخستین بانی این قھر برتر از مھر ھمانا ابراھیم خلیل الله است که در ماجرای تبعید ھمسر محبوبش
ھاجر و ذبح اسماعیل متجلّی شده است و در دین اسلام به تمام کمال به فعل آمده که ھمانا غیبت امام
است .
کل ماجرا در یک کلام از این قرار است که انسان باید نھایتاً ھر کسی را که بیشتر دوست میدارد رھا کند
و بخدا وا گذارد برای رضای خدا و رشد محبوبش و نه برای ارضای خودش.
چرا که آنکس که مورد مھر و محبت و ایثار واقع می شود بقول معروف عزیز دردانه و مصرف کننده و
طلبکار و بی شعور و واژگون سالار می شود و منشأ محبت را طرد ولعن و انکار می کند و موجودی بغایت
کافر می گردد . چنین کسی در آن واحد که مورد اشد لطف و ایثار است در سمتی دیگر موجودی شدیداً
مفعول و منفعل و حتّی مظلوم واقع می شود و بسیار بندرت اتفاق می افتد که بواسطه تقوی و معرفت
بتواند حق مھر را در یابد و حقوقش را ادا نماید و از این لطف الھی در جھت تعالی روح بھره جوید .
اینجاست که قھر عاشق تنھا راه نجات و رشد و بیداری معشوق است . معشوق ھمواره مفتون و مجنون و
از خود- بیگانه است الا اینکه بواسطه قھر عاشق بخود آید .
و اگر علی(ع) مبدأ عالیترین حد عرفان در تاریخ است بواسطه قھاریت عاشقانه اش به بشریت است که
موجب بخود-آئی عظیم بوده است . خود آن حضرت ، شھید ھمین کمال مھرش می باشد و از ھمین بابت
تنھاترین انسان تاریخ نیز می باشد زیرا درک کمال مھر در این قھر جز از عھده عارفان بر نمی آید .
ھمانطور که کمال مھر پروردگار درباره مخلصین بصورت اشد فقر و بیکسی و بلایا آشکار می شود .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 182
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.