۱۳۹۶ تیر ۲۰, سه‌شنبه

معناي بی ظرفیتی انسان مدرن


معناي بی ظرفیتی انسان مدرن

به لحاظی ھمه مشکلات و بحرانھا و بدبختی ھا و جنون و جنایات و بی ھویتی بشر مدرن را بایستی
«بی ظرفیتی» نامید، بی ظرفیتی ھم به لحاظ کمّی و ھم کیفی ، ھم به لحاظ مادی و ھم معنوی، ھم
اقتصادی و ھم اجتماعی . و علت اینھمه بی ظرفیتی که منجر به انفجار نفس بشری شده چیزی جز
انفجار تکنولوژی نیست : تکنولوژِی صنعتی و اطلاعاتی و رسانه ای که منجر به بلعیدن و مصرف کردن
بیش از حد ظرفیت گشته است : آزادی مصرف فزاینده و روابط بی قید و شرط و آموزه ھای افسار
گسیخته و ھضم و جذب ناشده . به لحاظی ھمه این مفاسد که حاصل انفجار نفس بشر است بدین
معناست که بشر مدرن دچار اسھال و استفراغ نفس شده است . بشر مدرن شبانه روز مشغول بلعیدن
صدھا نوع خوراکی و اخبار و اطلاعات و روابط بطور مستقیم و غیر مستقیم می باشد. این انفجارات در
جوامع و افراد و طبقات تازه به دوران رسیده تر شدیدتر است . ھر چند که کل تمدن معاصر ما به یک لحاظ
تماماً تمدنی تازه به دوران رسیده است و عمری بیش از یکصد سال ندارد . این انفجارات و استفراغھا در
افراد و گروھھای محدود و بسته و فقیرتر، شدیدتر است مثل جوامع جھان سوم، روستائیان ، زنان و
نوجوانان . روسپی گری ، بی ھویتی ، جنون ، تروریزم ، جنگھا ، طلاق و اعتیاد از جمله برجسته ترین
نمونه ھای این بی ظرفیتی است . این بی ظرفیتی معنای دیگری از آخرالزمان است که عمر تاریخی و
فردی بشر را به پایان رسانیده است . آنچه که در مسیر طبیعی رشد بشری می بایستی تا حدود ھزار
سال دیگر بطول می انجامد در یک نسل رخ نمود . گنجایش نفس بشری به لحاظ شعور و ھضم روانی
اینھمه وقایع و ارتباطات و مصرف پرستی ، تاب تحمل نداشت و پاره شد . کودکان مبدّل به غول بچه
شدند، زنان به ناگاه ھمه روسپی شدند، مردان جملگی جھانخوار گشتند و نفس پاره شدۀ انسان مثل
پاره شدگی لایه اوزون مشغول تشعشعات مرگباری بر علیه حیات و ھستی جھان می باشد و زمین و
آسمان را به فساد کشانیده است .
اینمه اخبار و اطلاعات ، ذھن بشر را دیوانه ساخت. اینھمه آزادی زن و مرد را ذاتاً دریده نمود و شرم را
نابود ساخت . اینھمه کالاھای مصرف بچه ھا را مبدّل به اژدھائی نمود که جز آتش تولید نمی کنند . و ھر
چه می بلعند و می درند بلعنده تر و درنده تر می شوند .
ظرف وجودی بشری در ھم شکسته شده و لذا برای بشریت ھیچ معنا و انگیزه و ھدفی معنوی باقی
نمانده است . زیرا وجود محصول حدود است و حدود ھا نابود گردیده است : حدود عاطفی، حدود عقلی،
حدود غریزی و حتّی حدود حیوانی و نباتی و جمادی در ھم شکسته است . این بی حدودی ھمان معنای
بی ھویتی و احساس پوچی و نابودی است که بصورت جنون و جنایات و خیانت ھا و تبھکاریھا و مفاسد
خودنمائی می کند . و بدینگونه ھیچ راه نجاتی باقی نمی ماند الّا یک جنگ جھانی و یا بلائی آسمانی یا
یک بیماری مسری جھانگیری که بتواند بشر را یکبار دگر به حدود وجودش بازگرداند و او را به خود آورد .
ناجی موعود بدون چنین پیش زمینه ای قادر به نجات ھیچکس نیست .

از کتاب " دائره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد دوم ص 25

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.