روانشناسی رئیس
جز مخلصین در دین و معرفت مابقی بشر در ھرشرایطی و بسته به امکانات ، تلاش می کند تا در
روابط اجتماعی خود رئیس باشد و محدودترین این عرصه ھا ھمان خانواده است . و اینست که یکی از
علل جنگ زناشوئی برسر رئیس خانواده بودن است که ھریک آنرا حق خود می داند . واین ذات کفر
بشر است و ھمانست که تکبر نامیده شده و اوّل صفت ابلیس است .
« رئیس » می خواھد در روابط اجتماعی خودش پولدارتر باشد یا قلدرتر باشد ، یا دارودسته بیشتری
داشته باشد ، مورد تعظیم بیشتری باشد و ... و اگر نشد : مؤمن تر باشد ، عالمتر باشد ، ایثارگر تر
باشد و ... .
مورد اوّل ھمان کفر است و مورد دوم نیز نفاق است .
بھر حال« تر » بودن ملموس ترین بیان کفر و کبر بشر است و ھرکسی در شرایط خودش تلاش می
کند لااقل از یک لحاظ « تر » باشد . ھمه ستم ھا و مفاسد و ریاکاریھای بشر به قصد « تر »
بودن لااقل نسبت به یک نفر است .
برخی از علمای اخلاق این امر را بر حق و ضروری و علّت رشد بشر می دانند بشرط اینکه مورد تجاوز
و ستم نگردد . ولی این شرطی ناممکن است زیرا در ذاتش ستم و سلطه حضور دارد و ھمان جوھره
بخل و حسد است که علت ھمه تبھکاریھاست و تباه شده گیھا .
در قلمرو اراده به برتری و سروری آنچه که رشد می کند ستم و مکر و پلیدی و بیماری است و اگر ھم
علمی باشد از جنس علم « بغی » یعنی علم سلطه است و در قلمرو ھنر ھم چیزی جز فاحشگی
نیست .
اصولاً اراده به برتری نسبت به دیگران ذاتاً مولّد تقلید است و لذا دارای ھیچ خلاقیتی نیست و فقط
مصرف کننده است و تباه کننده و حداکثر فقط کمیت را رشد می دھد آنھم به قیمت تجاوز وستم به
دیگران .
روانشناسی ریاست وسروری از ھر نوع مادی یا معنوی ، ھمان روانشناسی کفر به لطیف ترین حیله
ھاست خاصّه در لباس معنویت که مولد نفاق است و فرد را خسرالدنیا و آخرت می سازد .
واقعیت اینست که ھمه افرادی که رئیس شده اند در قلوب کسانی که بر آنان ریاست می کنند
منفورند و این عذاب اراده به برتری است . فقط کسانی براستی بر قلوب ریاست و سلطنت میکنند
که دارای اراده به برتری نبوده و جز خدمت به دیگران و رفع بدبختی ھایشان ھمّ و غمّ دیگری ندارند و
خود را اگر پائین تر و پست تر از ھمه ندانند لااقل مثل دیگران می دانند و اینان مخلصین در دین
ھستند و خاشعان !
آنکه به قصد برتری و سروری و ریاست تلاش می کند ثروت می اندوزد ، مدرک کسب می کند و یا علم
و ھنری می آموزد ھیچ موجب سعادت و آرامش و عزت او نیست و بلکه عذاب روح اوست و بواسطه آن
مورد نفرت است .
اراده به محبوبیت در نزد خلق موجب منفوریت است و این حق است زیرا برتری و پرستش از آن
خداست و آنکه با خداست : الله اکبر! فقط خداست که برتر است . و برتری و کبر خدا ھم بواسطه آن
است که خالق و رزّاق و خدمتگزار مخلوقات خویش است . و بدترین این جماعت کسانی اند که می
خواھند بواسطه عبادات ، ریاست و سروری داشته باشند : وای بر نمازگزاران ریائی !
روانشناسی« رئیس » ھمان روانشناسی« سیاست »در مفھوم کلان و وسیع کلمه است . کل دین
خدا و معرفت دینی راه و روش فائق آمدن بر این امر است . متکبّر ترین آدمھا ، احمق ترین آنھایند .
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 92
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.