مناجاتی کودکانه ( نظر بازی ما)
3- برای حرف زدم با خدا و راز و نیاز کردن با او باید همچون کودکان ساده و بی ریا و بی تکلف شد و بی حساب و متوقع و طلبکار خدا، درست مثل من:
4- ای خدای خوب من. ای کسی که بدون آنکه از من بپرسی مرا از عدم آفریدی. و بدون اینکه از من بپرسی به من چشم و گوش و دست و پا و لب و دهان و بینی و حواس و ذوق و شوق و عشق و لذت و عزت و شادی و دل و جان و روح بخشیدی. پس من چگونه به کرم و رحمت مطلق تو مغرور نباشم. اگر اینهمه گناه کردم اطمینانم به رحمت و مهر و بخشش و عفو تو بود وگرنه چگونه شهامت اینهمه معصیت میداشتم. حال چگونه دلت می آید که مرا عذاب کنی و به دوزخ ابدی مبتلا نمائی و اینهمه ذلت و حقارت و زجر نمائی. چطور؟ اگر دلت می آید بکن! نه! دلت نمی آید. و نمی کنی! تو از من بمن مهربانتری! آیا نیستی؟ ...
از کتاب نظر بازی ما تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 37
3- برای حرف زدم با خدا و راز و نیاز کردن با او باید همچون کودکان ساده و بی ریا و بی تکلف شد و بی حساب و متوقع و طلبکار خدا، درست مثل من:
4- ای خدای خوب من. ای کسی که بدون آنکه از من بپرسی مرا از عدم آفریدی. و بدون اینکه از من بپرسی به من چشم و گوش و دست و پا و لب و دهان و بینی و حواس و ذوق و شوق و عشق و لذت و عزت و شادی و دل و جان و روح بخشیدی. پس من چگونه به کرم و رحمت مطلق تو مغرور نباشم. اگر اینهمه گناه کردم اطمینانم به رحمت و مهر و بخشش و عفو تو بود وگرنه چگونه شهامت اینهمه معصیت میداشتم. حال چگونه دلت می آید که مرا عذاب کنی و به دوزخ ابدی مبتلا نمائی و اینهمه ذلت و حقارت و زجر نمائی. چطور؟ اگر دلت می آید بکن! نه! دلت نمی آید. و نمی کنی! تو از من بمن مهربانتری! آیا نیستی؟ ...
از کتاب نظر بازی ما تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص 37
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.