حق ظلم
ظلم و خیانت دیگران بما ھرگز ظلم و خیانت متقابل ما به آنھا را توجیه نمی کند علتش ھم آنست که
ما دچار عذاب وجدان و چه بسا عذابھای بدتری می شویم. این بدان معناست که انسانھا فقط در
قبال وجدان خود یعنی خداوند مسئولند و نه در مقابل ھمدیگر. انسانھا نمی توانند ظلم ھمدیگر را
ببخشند فقط می توانند بدیھای ھمدیگر را ببخشند.
اگر ھمه مردم جھان جمع شوند نمی توانند ظلم حتی یک نفر را ببخشند . ھمانطور که اگر انسانی
خدمتی خالصانه انجام دھد ھمه مردم جھان ھم نمی توانند آنرا نابود کنند. این بدان معناست که
انسان فقط با خداوند طرف معامله است یعنی با وجدان و ذات خودش. در معنای نھائی ھیچکس
قادر نیست که ظلم خود را ببخشد فقط می توان با توبه و اظھار ندامت از آن ظلم و با خدماتی که
می کند آنرا جبران نماید.
حتی امر قصاص ھم در نظر خداوند امری خوشایند نیست ھر چند که حقش را داده است ولی آنچه
که او را شاد می کند عفو است.
و اما ظلم کردن فقط مال مردم را به ناحق خوردن و یا کسی را به ناحق کشتن و به عھدی خیانت
کردن نیست بلکه ظلمی بدتر از ھمه اینھا به ظلمت انداختن دیگران بمعنای فریب دادن دیگران و
گمراه نمودن آنھاست . معنای ظلم در امور اقتصادی ھم حاصل به ظلمت انداختن دیگران است.
ھر که دیگران ر ا گمراه کند نھایتاً خودش را گمراه نموده است و این بازتاب ظلم در نفس بشر است و
انتقام وجدان. در نقطه مقابل ظلم، محبت قرار دارد دلی که دیگران را دوست ندارد ظالم است . ظلم
حق دوست نداشتن است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 105
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.