اوشو در ايران
اوشو يك شومن عارف نما و قديس مآب بود كه عمري در آمريكا و ھندوستان بدنبال دارو دسته اي براي
مقام بودائي و برھمني بود ولي جز بيماران مبتلا به داروھاي روان گردان و نيھيليست ھاي رومانتيك
حامياني نيافت . او را بايستي از پيامبران مسلك ھيپي گري دانست كه بطالت زندگي را با الفاظ شاعرانه
تقديس مي كنند و مشابه او ھزاران شياد در سراسر جھان مشغول كسب و كارند بمانند دكانھاي موسوم
به تكنولوژي فكر و امثالھم كه ادامه ھمين مسلك فريبكارانه و دجّالي ھستند كه مي خواھند سر وجدان
را كلاه عرفاني بگذارند .
پس از شيوع دكان دون خوان و داستانھاي ماليخوليائي كاستاندا كه تحت تأثير ال.اس. دي بوجود آمدند
نوبت اوشو رسيده است كه جوانان سرگردان و بي ھويت ما را يك شبه عارف وصوفي و اھل كرامت و
معجزه سازد . ھمانطور كه اشعار سھراب سپھري نيز تا به امروز نوعي مذھب و مسلك زندگي تلقي
شده است كه الّبته جز بكار عياشان شكم سير و بي درد نمي آيد و آنھم از تأثيرات داروھاي روان گردان
بوده است اوشو نيز از ھمين مقوله است . در يك كلمه نيھيليزم رمانتيك مناسبترين نام بر اين نگرش و
راه و روش است كه بطالت و ھرزگي و عياشي را صوفي مشرب مي سازد و تقديس مينمايد . و بقولي
در حاليكه كمي پائين تر سر آدمھا را لب جوي مي برند اين آدم عاشق پيشه و عارف و فناي در طبيعت
فرياد مي زند كه : آھاي آب را گل نكنيد !؟
آقاي اوشو با به لجن كشيدن مقدسات ھندو و ھجو نمودن گاندي رھبر فقيه ھند توانست تبليغات غربي
را بسوي خود بكشاند و عقده حقارت خود در قبال گاندي را جبران كند . ھرگز با مسخره نمودن عرف نمي
توان عارف شد .
از كتاب " دايره المعارف عرفاني " استاد علي اكبر خانجاني جلد سوم ص 199
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.