چه باید کرد !
تا زمانیکه بشر علت بدبختی ھایش را مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و امکانات و شرایط بیرونی
می داند ھیچ علاجی ندارد زیرا بشر مدرن به ھزاران مسئله مذکور پاسخ داد و بر آن فائق آمد ولی فقط
بر ابعاد و عمق وشدت بدبختی ھایش افزوده شد و ھر مشکل کوچکی مبدّل به درد بی درمانی گردید و
لذا نھایتاً متوسل به انواع خرافات جنون آمیز قدیمی و مدرن شده است یعنی به غایت جھل و جنون خود
متوسل گردیده و به دامش افتاده است.
« چه باید کرد »ھای رنگارنگ بود که بر اساس آنھا انقلابات بزرگی پدید آمد ولی ھر قرون جدید دوران
انقلابی قلمرو پیدایش دردھای بی درمان جدیدی شد. حال اگر بخواھیم به دیده عقل و عبرت بنگریم
بایستی گفت که ھیچ کاری نباید کرد و ھیچ پروژه جدیدی برپا نکرد و بلکه بایستی باز ایستاد و بخود
بازگشت و سرنخ ھمه بدبختی ھا را در خود جستجو نمود: ایست خبردار!
باید به خویشتن بازگشت نه با حرف و شعار وشعر و حکایت و افسانه و مثال و فلسفه و عرفانھای ادبی و
مدرسه ای . بلکه بایستی به خود واقعی و محسوس خود بازگشت. بایستی از غیر خود مأیوس شد تا
بتوان خود را جدی نگریست. ھمه بدبختی ھا محصول دور شدن و بیگانگی و نسیان بشر نسبت بخویشتن
بوده است که مدرنیزم این بیگانگی را به غایت رسانید و آنچه که قرار بود بھشت باشد دوزخ شد. این
دوزخ معلول جھل انسان نسبت به خودش می باشد. و امروزه بشر در غایت جھل و جنونی بسر می برد
که لباس علم و پیشرفت و مدنیت به تن نموده است. نخست باید به این جھل و جنون خود اعتراف نمود.
این نخستین کار است.
باید کاری با خویشتن نمود و دست از سر دیگران برداشت. و این گام دوّم است.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص81
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.