عقل
32- کسی که عقل ندارد دلش کانون بلوا و بازیچه آدمها و اصوات و رنگها و مزه ها و ناز و عشوه هاست. به آنی عاشق است و لحظه ای دیگر متنفر است. لحظه ای می خواهد و لحظه ای دیگر مردد و پریشان است. آنی احساس خوشبختی دارد و لحظه ای بعد بدبخت است. و عاقبت بسوی افسرده گی و مرده گی می رود و از کار می افتد. دل آدمی زودتر از ارکان دیگری بسوی مرگ می رود زیرا حساسترین و لطیف ترین رکن وجود است.
از کتاب فلسفه اندیشه گری بشر تألیف استاد علی اکبر خانجانی
کتابخانه صوتی در تلگرام : https://t.me/khanjanyaudiobooks
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.