مذهب اصالت عشق جلد سوم
وجه الله
مهربانی میکن ای مه روی عشق همزبانی میکن ای هاهوی عشق
ای که جمله فاسقان را کشته ای کشتگانت را ببر در کوی عشق
مطلقت اندر سبب آتش زده کرده دل را خانه کوکوی عشق
ای تو در من، من ز تو گردیده گم کرده ام اندر بغل زانوی عشق
...
1- یکی بود یکی نبود. آن یکی که بود خدا بود ولی آنکه نبود من بودم. بناگاه چشم گشودم و دیدم من که نبودم حالا هستم و آنکه بود دیگر نیست. جای من و او عوض شده بود یعنی نبود بر جای بود قرار گرفته است. قبل از این هم چنین بود و من نبودِ او بودم و او هم بودِ من بود. او بود و من نبودم و حالا من هستم و او نیست.
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد سوم
وجه الله
مهربانی میکن ای مه روی عشق همزبانی میکن ای هاهوی عشق
ای که جمله فاسقان را کشته ای کشتگانت را ببر در کوی عشق
مطلقت اندر سبب آتش زده کرده دل را خانه کوکوی عشق
ای تو در من، من ز تو گردیده گم کرده ام اندر بغل زانوی عشق
...
1- یکی بود یکی نبود. آن یکی که بود خدا بود ولی آنکه نبود من بودم. بناگاه چشم گشودم و دیدم من که نبودم حالا هستم و آنکه بود دیگر نیست. جای من و او عوض شده بود یعنی نبود بر جای بود قرار گرفته است. قبل از این هم چنین بود و من نبودِ او بودم و او هم بودِ من بود. او بود و من نبودم و حالا من هستم و او نیست.
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.