صداقت دو وجه دارد با خویش و غیر خویش !
صداقت با خویشتن عبارتست از ھمسوئی و ھمخوانی احساس با اندیشه و اندیشه با عمل .
و این مقام صدیقین و موحدین وجودی است در درجات !
و اما صداقت با دیگران اینست که درباره ھر آنچه که در رابطه دارید صادق باشید و نه ھر آنچه که در دل و اندیشه خود دارید .
یعنی صداقت در مشترکات امور !
و اما صداقت کامل با دیگری فقط مربوط به رابط با پیر و امام می شود که تمامیت نھان خود را بر او عیان و بیان می کنی و ھیچ چیزی از خود را به عمد از او پنھان نداری که در ھمان امور پنھان خود گم می شوی و در نفاق می افتی .
و این صداقت با صدیقین است .
و اما صدق نوع سومی ھم ھست که صدق با خداوند است و آن مقام اولیای فانی در حق است و این صدق اکبر است .
و اما صدق با خویشتن که اساس صدق است اینست که خود را به عمد نفریبی و تخدیر و تحریف نکنی احساس و وجدان و عقل خود را که بستر این گمراھی است .
یعنی به عقل و دل خود اجازه سخن گفتن دھی و آزادی بیان را از وجدان خود دریغ نکنی ! و این اساس صدق با خداست زیرا خداوند از زبان دل و عقل با تو سخن می گوید .
و لذا آدم خود فریب دشمن خداست و خود را به جنون و تاریکی می کشاند و ھلاک می کند . زیرا خدا ، ذات انسان است .
وحی و الھام و کشف و شھود حاصل صدق انسان با خویشتن و با خداست .
کسی که به وجدان خود اجازه سخن گفتن نمی دھد در جامعه نیز انسانی دیکتاتور و زورگو و ظالم است و حق سخن به ھیچ کس نمی دھد .
پس آزادی بیان در ھر جامعه ای نشانه میزان صدق در آن جامعه است و صدق ھم محور و مقصد دین است .
پس جامعه خفقان زده جامعه ای ضد دین است و کذاب !
برگرفته از کتاب اخلاق عرفانی اثر استاد علی اکبر خانجانی
صداقت با خویشتن عبارتست از ھمسوئی و ھمخوانی احساس با اندیشه و اندیشه با عمل .
و این مقام صدیقین و موحدین وجودی است در درجات !
و اما صداقت با دیگران اینست که درباره ھر آنچه که در رابطه دارید صادق باشید و نه ھر آنچه که در دل و اندیشه خود دارید .
یعنی صداقت در مشترکات امور !
و اما صداقت کامل با دیگری فقط مربوط به رابط با پیر و امام می شود که تمامیت نھان خود را بر او عیان و بیان می کنی و ھیچ چیزی از خود را به عمد از او پنھان نداری که در ھمان امور پنھان خود گم می شوی و در نفاق می افتی .
و این صداقت با صدیقین است .
و اما صدق نوع سومی ھم ھست که صدق با خداوند است و آن مقام اولیای فانی در حق است و این صدق اکبر است .
و اما صدق با خویشتن که اساس صدق است اینست که خود را به عمد نفریبی و تخدیر و تحریف نکنی احساس و وجدان و عقل خود را که بستر این گمراھی است .
یعنی به عقل و دل خود اجازه سخن گفتن دھی و آزادی بیان را از وجدان خود دریغ نکنی ! و این اساس صدق با خداست زیرا خداوند از زبان دل و عقل با تو سخن می گوید .
و لذا آدم خود فریب دشمن خداست و خود را به جنون و تاریکی می کشاند و ھلاک می کند . زیرا خدا ، ذات انسان است .
وحی و الھام و کشف و شھود حاصل صدق انسان با خویشتن و با خداست .
کسی که به وجدان خود اجازه سخن گفتن نمی دھد در جامعه نیز انسانی دیکتاتور و زورگو و ظالم است و حق سخن به ھیچ کس نمی دھد .
پس آزادی بیان در ھر جامعه ای نشانه میزان صدق در آن جامعه است و صدق ھم محور و مقصد دین است .
پس جامعه خفقان زده جامعه ای ضد دین است و کذاب !
برگرفته از کتاب اخلاق عرفانی اثر استاد علی اکبر خانجانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.