١ -باب فرزند
اول بدان که فرزند تجسم رابطه پدر و مادر خویش است چرا که مخلوق این رابطه است تن به تن ! در این معنا بمان .
دوم اینکه فرزند تو ادامه و تکامل توست نه تقلید و تکرار تو ! و این ذات تعلیم و تربیت فرزند است .
پس تو فرزندت را تربیت نمی کنی بلکه خودت را تربیت می کنی .
پس به فرزندت امر و نھی کن از روی محبت تا بتوانی به نفس خودت امر و نھی کنی .
پس بولھوسی خویش را به حساب مھر و محبت و ایثارت به فرزند مگذار .
فرزند پرستی او عین خود پرستی توست او را مپرست تا دشمن جانت مسازی .
بدان که در دین و ایمان فتنه و دشمنی سر سخت تر از عیال و فرزند نداری .
پس مریدی اراده شان عین مریدی شیطان است .
بگذار نیازش را بر زبان آورد تا دیوانه نشود . بگذار نیاز و قحطی را تجربه کند تا قدر نعمات را بشناسد .
خانه خود را آخور فرزندان مساز که از آن جز دیو و دد بیرون نیاید .
مالک فرزندانت مشو تا مملوکشان نشوی .
فرزندانت را زباله دان ناکامیھای خود مساز که بخواھی آرزوھایت را در آنان محقق کنی که بر سرت سخت می شکنند .
تو نه مسئول خوشبخت کردن فرزندان خویشی و نه مسئول ھدایت کردنشان . زیرا خالقشان نیستی .
تو مسئول انجام وظیفه ای و بس .
تو به آنان امتحان می شوی ! و ھرگز به روی آنان سرمایه گذاری مکن که ور شکست می شوی !
این را بدان که تو عاشق آنان نیستی تو مالک آنانی .
پس بگذار تا منفورشان نشوی !
عجبا که از یاد برده ای که ھرگز به راه والدین خود نرفته ای ! تو صاحب اموال و احشام خود نیستی چگونه می خواھی صاحب فرزندان خود باشی !
فرزندانت یا نور چشمانت ھستند یا خار چشمانت .
بسته به اینکه با کدام چشم نگاھشان کنی : مخلوق خدا یا مخلوق خودت !
برگرفته از کتاب اخلاق عرفانی اثر استاد علی اکبر خانجانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.