۱۳۹۸ آبان ۹, پنجشنبه

هزار لب لباب : سخنان سلطان عارفان امام علی (ع)

هزار لب لباب : سخنان سلطان عارفان امام علی (ع)
26- در باب حیرت، راز، معما:

بزرگترین راز، مرگ است.
هر گاه در کسی صفتی شگفت آور دیدی در انتظار صفات شگفت آورتری نیز باش.
درباره قضا و قدر زیاد کنجکاوی مکنید که راز بزرگ خداست.
حیرت آورترین چیز عالم، قطعه گوشت خون آلوده ای به نام دل است.
خداوند از خود شما به شما نزدیکتر است.
هر که خود را شناخت مشکلاتش حل شد.
از آنچه که نیست آنچه هست را بگیر.
بسا که پس افتاده پیش می افتد و پیش می افتد و پیش افتاده به پس.
بسا غریبه ای که بسیار آشناست.
بسا اندوهی که به سرور جاودانه می رسد.
بسا بیداری که برای خوابیدن تلاش می کند. 
بسا خوابی که برای بیدار شدن تلاش می کند.
عجب است آنکه خود را نمی شناسد و مدعی خداشناسی است. 
عجب است کسی که گمشده ای را می جوید حال آنکه خودش گم شده است.
عجب است کسی که تکبر می کند در حالیکه دیروز نطفه گندیده ای بود و فردا هم لاشه گندیده ای خواهد بود.
بسا نزدیکی که بسیار دور است.
بسا دوری که بسیار نزدیک است.
بسا اندکی که بسیار زیاد است.
بسا تلاشی که سراسر زیان است.
بسا باختن که موجب عزت است.
بسا علمی که گمراهی است.
از کتاب لب لباب استاد علی اکبر خانجانی

۱۳۹۸ آبان ۸, چهارشنبه

غزلی ز دگر سو

غزلی ز دگر سو
وقتی آدمی گنده می شود گوئی مغزش گنده می شود و بخارات این گندیدگی را هم ایده و آرمان و فلسفه و منطق و حساب می خواند. بتدریج پاکی و سادگی و روشنی دوران کودکی و نوجوانی مبدل به کدورت شده و حیرت و مکاشفه و دیدن تبدیل به عادت و تقلید و تلقین می گردد و بخاری سیاه، آئینه جان را می پوشاند و تاریکی اندک اندک روح را از میدان به در می کند. شهادت تبدیل به قضاوت می شود و آنگاه آدمی احساس می کند که چیز بس عزیزی به سرعت در حال از دست رفتن است. این احساس در سنین بلوغ به طرز مرموزی به صورت نوعی مقاومت و طغیان بروز می کند و آخرین تلاش برای نجات یک روحی که در حال رفتن است، صورت می پذیرد. ولی بتدریج که دوران نوجوانی سپری می شود و فرد در بساط تله های سنت و فرهنگ و منطق و نیازهای جاهلانه محیط، احساس می کند که دست به تلاش عبث زده است..
در آمریکا بودم به قصد مثلاً تحصیل. دوستی آمریکائی یافتم جوانمردی چهل ساله دکترای ادبیات انگلیسی و عاشق ادبیات جهان. با عملگی امرار معیشت می نمود و عاشق شاعرانی بود که شاعرانه زندگی می کردند و به قول فروغ فرخزاد شعرشان تشریفاتی نبود بلکه بیان واقعیت زندگیشان بود و به قول قرآن کریم از آن دسته از شاعرانی نبودند که می گفتند آنچه را که هرگز به آن عمل نمی کردند، یعنی شاعران شعاری! روزی در منزل این دوست میهمان بودم که سخن از ماهیت هنر به میان آمد تا رسیدیم به هنر در جامعه آمریکا. و این دوست گفت که: « آمریکا همه چیزهایش زرق و برقی و آدم گول زن و دمدمی است و به نظر من تنها چیز ماندگار و ارزشمندی که دارد «پو» است. و من که تا آن روز حتی نام «پو» را هم نشنیده بودم و اصلاً نمی دانستم که نام یک انسان است یا حیوان یا یک خوراکی، گفتم پو چیست؟ خنده ای کرد و گفت بسیار متأسفم که دانشجوی علوم انسانی هستی و این همه از شعر و هنر دم می زنی و در آمریکا درس می خوانی و «پو» را نمی شناسی. و به ناگاه شروع کرد شعری را خواندن. در حال خواندن این شعر، شوق و دردی عظیم در صدا و صورتش اشکار شد و براستی مرا به وجد و مستی ای مبتلا کرد که قبل از آن در خودم سراغ نداشتم. حالتی بسیار شبیه ذکر و سماع دروایش مولویه به من دست داد و احساس کردم که روحم در آتش می رقصد: از درد و بصیرت به رقص آمده است. آری او در حال خواندن شعر «کلاغ سیاه» (Raven) بود.
از کتاب غزلی ز دگر سو اثر ادگار آن پو

    

۱۳۹۸ آبان ۷, سه‌شنبه

مادیت آدمی

مادیت آدمی
33- بایستی از ما سئوال شود که: " این خدائی که مظهر اشد رحمت و لطف و محبت است پس چرا کارش را بر بشر اینقدر سخت و عذاب آور نموده است؟" و ما پاسخی نداریم الا اینکه بگوئیم: " جبران خواهیم کرد! و شما از رنجهائی که کشیده اید متأسف و متضرر نخواهید شد و بلکه شکر خواهید نمود."

34- دردهائی که ماده آدمی (جسمانیت) تحمل می کند هرگز بیهوده نخواهد بود. من به شما قول می دهم که جبران کنم. کمی هم بیشتر تحمل کنید من شما را راضی خواهم کرد. من بسیار شرمنده ام که فعلاً کاری برای شما نمی کنم.

35- آیا نمی خواهید بدانید که اینهمه درد و رنج و عذاب را چه کسی برای شما فراهم کرده است؟ علت همه اینها من هستم پس هر چه می خواهید با من بکنید و بدانید که هرگز از شما ناراحت نخواهم شد و ذره ای از محبت شما از دلم کم نخواهد شد که افزوده خواهد شد. کل این دانش فنی و تمدن مادی و فساد حاصل از آن به این نیت پدید آمده که مادیت بشری را زیبا و تمیز جلوه دهد و این نتیجه بدبینی و بی معرفتی بوده است. و من مسئول رفع این بدبینی هستم. ماده بشری بخودی خود کاملاً زیباست.

از کتاب مادیت آدمی تألیف استاد علی اکبر خانجانی



۱۳۹۸ آبان ۶, دوشنبه

خلقت دوباره : برزخ

خلقت دوباره : برزخ
پس حس مادی بشر از جهان یک حس برزخی است که بویی از بقا و فنا را تواماً دارا می باشد ولی به هیچکدامش نمی رساند. مثلاً مسلم ترین حس مادی بشر از فنا پدیده مرگ است ولی این یک ادراکی از دور است و حواس ما خودِ مردن را نمی تواند درک کند زیرا وقتی که مرگ بر فردی واقع می شود دیگر حواس وجود ندارد. بنابر این برای درک مسئله بقا و فنا به ابزاری ورای حواس مادی نیاز داریم. اصلاً خود کالبد مادی آدمی که تماماً دربرگیرنده انواع حس های مادی اوست جایگاه برزخ است و محل تجربه وضعیتی بین وجود و عدم می باشد...
بنابراین تمام تلاش و فعل و انفعالات بشری در حوزه حواس و مادیت محکوم به عبث است و همه خلاقیت های علمی و فنی و هنری چنین بشری چیزی جز اسطوره های پوچی نیست و بشر را در پوچی فزاینده یاری می دهد. رابطه بین معنای برزخ و پوچی بسیار مهم است.

از کتاب خلقت دوباره تألیف استاد علی اکبر خانجانی


۱۳۹۸ آبان ۵, یکشنبه

جانشین خدا

جانشین خدا
ای فرزند آدم و حوا!
چرا از درد نافهمی خویش به فغان نمی آئی و نعره نمیزنی و سر به بیابان نمی گذاری و دیوانه نمیشوی؟ من تو را فقط برای این درد آفریده ام. این درد جانشین تو بر جای من است. درد نافهمی همان درد فهمیدن است که باور نمی شود. باور کن که عین منی تا رستگار شوی.

از کتاب جانشین خدا 
تألیف استاد علی اکبر خانجانی


۱۳۹۸ آبان ۴, شنبه

عین الیقین - تفسیر سوره فلق

عین الیقین - تفسیر سوره فلق
پس حسود کسی است که فقط خلقت رحمانی (مادی-ظاهری) را می پرستد و از خلقت رحیمی بیزار است. یعنی ظاهرپرست و مادی و خودپرست است و از ظهور باطن خود گریزان است. و در واقع از معرفت بیزار است و یعنی از خداشناسی بیزار است هر چند که اهل آداب و اطوار دینی باشد. 
در واقع حسود کسی است که نمی خواهد باطن خود را ببیند و بشناسد و نمی خواهد تغییر کند و رشد و تعالی داشته باشد. در قرآن کریم نیز خداوند، انسانهای بخیل را نسبت به خودشان بخیل نامیده است. 
پس حسود مخالف تربیت و رشد و بیداری و معرفت نفس است و فقط می خواهد با ابزار و اثاثیه و مادیات خود را سرگرم نماید و در میان آنها گم و گور باشد و در تاریکی بماند. 

از کتاب عین الیقین استاد علی اکبر خانجانی