چند مصاحبۀ عرفانی
* عارفی را پرسیدم : کجائی؟ گفت : در جائی که ھیچکس نیست حتّی خودم .
* دیوانه ای را پرسیدم : چرا تو را به دارالمجانین آوردند؟ گفت : زیرا اینجا مجانی است و من در بیرون از اینجا جائی نداشتم چون پولی نداشتم .
* از مریدی پرسیدم : چرا از پیرت اطاعت نمی کنی؟ گفت : لزومی ندارد زیرا او از من اطاعت می کند و اطاعتش را به پای من می نویسد.
* از بچۀ ننه ای پولدار پرسیدم : چرا از مادرت نفرت داری؟ گفت : زیرا او ھرگز اجازه نداد تا بزرگ شوم .
* از یک زن فمینیست (مرد وار) پرسیدم : چرا اینقدر از مردان متنفری؟ گفت : زیرا ھرگز نتوانستم مرد شوم.
—-------------------------------
چند حکایت عرفانی:
« از شماست که بر شماست » قرآن کریم.
* ھیچکس دروغ نمی گوید الاّ به خودش.
* ھیچکس فریب نمی دھد الاّ خودش را .
* ھیچکس ظلم نمی کند الاّ به خودش.
* ھیچکس خدمت نمی کند الاّ به خودش.
* ھیچکس خیانت نمی کند الاّ به خودش.
* ھیچکس ھدایت نمی کند الاّ خودش را .
* ھیچکس گمراه نمی کند الاّ خودش را .
* ھیچکس دوست نمی دارد الاّ خودش را .
* ھیچکس دشمن نمی دارد الاّ خودش را .
* ھیچکس نیست الاّ خودش .
تذکر :ھمۀ سخنان فوق مفاھیمی قرآنی ھستند .
—----------------------------
مصاحبه ای با یک ثروتمند:
س: آیا علم بھتر است یا ثروت؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بواسطه آن می توان علم و علما را ھم خرید .
س: آیا دین بھتر است یا ثروت ؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بواسطه خیرات و مبرات می توان خدا را ھم خرید .
س: آیا عشق بھتر است یا ثروت ؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بواسطه آن می توان ھر محبوبی را خرید.
س: آیا خودت بھتری یا ثروت ؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بدون آن خودی ندارم.
—----------------------------
چند مصاحبه خصوصی
* از دانشجویی پرسیدم : چرا با اینھمه ھزینه گزاف، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی شده ای ؟
گفت: واقعاً به آزادیش می ارزد : آزادی از دانش،اسلام و مخصوصاً خانواده .
از دروغگویی پرسیدم : چرا اینقدر دروغ می گویی؟
گفت : زیرا ھیچکس باورم نمی کند.
از زنی پرسیدم : عشق بھتر است یا ثروت ؟
گفت : عشق بھتر است با ثروت .
از نو مسلمانی پرسیدم : چرا متدیّن شده ای ؟
گفت : زیرا بازار کفرم کساد شده بود .
از مؤمنی پرسیدم : چرا اینقدر نماز می خوانی ؟
گفت : کار از محکم کاری عیب نمی کند.
از جھودی پرسیدم : بانکداری اسلامی چیست ؟
گفت: جھودی که می خواھند بزور مسلمانش کنند .
از کتاب " دائرة المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 13-11
t.me/eshghvaerfan2
* عارفی را پرسیدم : کجائی؟ گفت : در جائی که ھیچکس نیست حتّی خودم .
* دیوانه ای را پرسیدم : چرا تو را به دارالمجانین آوردند؟ گفت : زیرا اینجا مجانی است و من در بیرون از اینجا جائی نداشتم چون پولی نداشتم .
* از مریدی پرسیدم : چرا از پیرت اطاعت نمی کنی؟ گفت : لزومی ندارد زیرا او از من اطاعت می کند و اطاعتش را به پای من می نویسد.
* از بچۀ ننه ای پولدار پرسیدم : چرا از مادرت نفرت داری؟ گفت : زیرا او ھرگز اجازه نداد تا بزرگ شوم .
* از یک زن فمینیست (مرد وار) پرسیدم : چرا اینقدر از مردان متنفری؟ گفت : زیرا ھرگز نتوانستم مرد شوم.
—-------------------------------
چند حکایت عرفانی:
« از شماست که بر شماست » قرآن کریم.
* ھیچکس دروغ نمی گوید الاّ به خودش.
* ھیچکس فریب نمی دھد الاّ خودش را .
* ھیچکس ظلم نمی کند الاّ به خودش.
* ھیچکس خدمت نمی کند الاّ به خودش.
* ھیچکس خیانت نمی کند الاّ به خودش.
* ھیچکس ھدایت نمی کند الاّ خودش را .
* ھیچکس گمراه نمی کند الاّ خودش را .
* ھیچکس دوست نمی دارد الاّ خودش را .
* ھیچکس دشمن نمی دارد الاّ خودش را .
* ھیچکس نیست الاّ خودش .
تذکر :ھمۀ سخنان فوق مفاھیمی قرآنی ھستند .
—----------------------------
مصاحبه ای با یک ثروتمند:
س: آیا علم بھتر است یا ثروت؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بواسطه آن می توان علم و علما را ھم خرید .
س: آیا دین بھتر است یا ثروت ؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بواسطه خیرات و مبرات می توان خدا را ھم خرید .
س: آیا عشق بھتر است یا ثروت ؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بواسطه آن می توان ھر محبوبی را خرید.
س: آیا خودت بھتری یا ثروت ؟
ج: البته که ثروت بھتر است زیرا بدون آن خودی ندارم.
—----------------------------
چند مصاحبه خصوصی
* از دانشجویی پرسیدم : چرا با اینھمه ھزینه گزاف، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی شده ای ؟
گفت: واقعاً به آزادیش می ارزد : آزادی از دانش،اسلام و مخصوصاً خانواده .
از دروغگویی پرسیدم : چرا اینقدر دروغ می گویی؟
گفت : زیرا ھیچکس باورم نمی کند.
از زنی پرسیدم : عشق بھتر است یا ثروت ؟
گفت : عشق بھتر است با ثروت .
از نو مسلمانی پرسیدم : چرا متدیّن شده ای ؟
گفت : زیرا بازار کفرم کساد شده بود .
از مؤمنی پرسیدم : چرا اینقدر نماز می خوانی ؟
گفت : کار از محکم کاری عیب نمی کند.
از جھودی پرسیدم : بانکداری اسلامی چیست ؟
گفت: جھودی که می خواھند بزور مسلمانش کنند .
از کتاب " دائرة المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 13-11
t.me/eshghvaerfan2
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.