پایان مردانگی و زنانگی و دوستی:
امروزه مرد هر چه که دارای اقتدار علمی و صنعتی و اقتصادی و سیاسی بیشتری می شود، از جانب زن، منفورتر می گردد و اگر کل دنیایش را یکجا به زنی بخشد آن زن قادر نیست که او را برای لحظه ای صمیمانه دوست بدارد و در آغوشش قرار یابد. تمام این جهان خواری و جنون و جنایات مرد برای این است که دیگر زنی حاضر نیست که در آغوشش قرار گیرد و دوستش بدارد حداکثر می تواند مرد را استمناء نماید و شهوتش را تخلیه کند آن هم فقط برای لحظاتی. و بلافاصله شهوت مرد، آتشین تر به وی هجوم می آورد و او را می سوزاند. به همین دلیل است که در چنین جهان مردانه ای که تماماً آغشته به عدم مردانگی است زن هم وادار می شود تا همچون هر کالای مردانه ای در همه جا در بازار آزاد حضور داشته باشد تا عطش شهوت مرد را در لحظه تخلیه نماید. این همان مردانگی است که به برون افکنده می شود و آنچه که باقی می ماند یک موجود پوچ و عقیم است. تمدن معاصر، تمدن عدم مردانگیست. و به معنای عامیانه اش تمدنی نامرد است. این نامردی را زن به خوبی می بیند و لذا حاضر نیست که دیگر زن باشد و نمی تواند که زن باشد. دیگر هیچ مردی قادر نیست تظاهر به مردانگی نماید. همانطور که زن هم قادر نیست تظاهر به زنانگی کند. این واقعه بایستی درک شود تا راه نجات پدید آید وگرنه هیچ ضمانتی نیست که این واقعه قلمرو نابودی نسل بشر نباشد و کل این تمدن نامرد را نابود نسازد همانطور که بارها در گذشته تاریخ، تمدنهای بزرگی به همین دلیل نامردیشان بدست خود بر افتاده اند.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب فلسفه وجودی مرد ص ۱۸
امروزه مرد هر چه که دارای اقتدار علمی و صنعتی و اقتصادی و سیاسی بیشتری می شود، از جانب زن، منفورتر می گردد و اگر کل دنیایش را یکجا به زنی بخشد آن زن قادر نیست که او را برای لحظه ای صمیمانه دوست بدارد و در آغوشش قرار یابد. تمام این جهان خواری و جنون و جنایات مرد برای این است که دیگر زنی حاضر نیست که در آغوشش قرار گیرد و دوستش بدارد حداکثر می تواند مرد را استمناء نماید و شهوتش را تخلیه کند آن هم فقط برای لحظاتی. و بلافاصله شهوت مرد، آتشین تر به وی هجوم می آورد و او را می سوزاند. به همین دلیل است که در چنین جهان مردانه ای که تماماً آغشته به عدم مردانگی است زن هم وادار می شود تا همچون هر کالای مردانه ای در همه جا در بازار آزاد حضور داشته باشد تا عطش شهوت مرد را در لحظه تخلیه نماید. این همان مردانگی است که به برون افکنده می شود و آنچه که باقی می ماند یک موجود پوچ و عقیم است. تمدن معاصر، تمدن عدم مردانگیست. و به معنای عامیانه اش تمدنی نامرد است. این نامردی را زن به خوبی می بیند و لذا حاضر نیست که دیگر زن باشد و نمی تواند که زن باشد. دیگر هیچ مردی قادر نیست تظاهر به مردانگی نماید. همانطور که زن هم قادر نیست تظاهر به زنانگی کند. این واقعه بایستی درک شود تا راه نجات پدید آید وگرنه هیچ ضمانتی نیست که این واقعه قلمرو نابودی نسل بشر نباشد و کل این تمدن نامرد را نابود نسازد همانطور که بارها در گذشته تاریخ، تمدنهای بزرگی به همین دلیل نامردیشان بدست خود بر افتاده اند.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب فلسفه وجودی مرد ص ۱۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.