فمینیزم: آخرالزمان زن
هر چیزی کلا زمان و اجلی دارد از جمله انسان. و نیز هر اراده و
اندیشه ای در بشر هم زمان و مهلتی دارد تا تحقق یابد که اگر یافت
رستگار است و اگر نیافت در محاق زمان عقیم می گردد و آن اراده
تبدیل به ضد اراده می شود و این آخرالزمان آن امر است. و اما زن
در یک کلام چیزی جز اراده به محبوبیت در نزد مرد نیست که اگر
توانست با ادای حقوق محبت به این اراده اش لباس عمل بپوشاند
از اسارت زمان و اجل خود رسته و رستگاری همین است و در غیر
اینصورت به دام آخرالزمان اراده خود می افتد و اراده به محبوبیت
در او تبدیل به اراده به عداوت و نفرت و انتقام از خویشتن می شود
که به صورت خصومت با هر چه مرد آشکار می شود البته تحت عنوان
بی نیازی از مرد و اراده به استقلال وجودی که نامش فمینیزم است :
مکتب اصالت مادینگی و استقلال زن از مرد!
این اراده ضد اراده که به صورت یک عذاب از اعماق ذات زن می جوشد
او را در قلمرو معیشت به اشد بردگی تا سرحد تن فروشی می کشاند
که عملا غایت ابتلا یش به مرد ا ست و در قلمرو جنسیت به خود ارضایی
و همجنس گرایی می برد.
و جالب اینکه برای دستیابی به این به اصطلاح استقلال توهمی و
و جالب اینکه برای دستیابی به این به اصطلاح استقلال توهمی و
مالیخولیایی خود نیز باز محتاج مردان دیگر است تا در قبال یک مرد
خاص بتواند نمایش استقلال ایفا نماید. فمینیزم درک اسفل السافلین
زن در دنیاست زیرا در تن محض خویشتن سقوط می کند و مبدل به تن
می شود و این یک تنهایی دوزخی است که برای تحملش محتاج مخدر
و داروهای روان گردان است.
دائرةالمعارف عرفانی جلد ۳ ص ۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.